در چشم من سراسر دنیا چون کلبه ی حقیر کشاورز خسته ای است کز یک طرف به باغ و چمن باز می شود... آن روزن تمام نما چشم های توست... هر جا تو می نشینی، آن جا نگاه من، در چشم مست تو جوید بهار را ای روزن بهار! به سویم نظاره کن تا آن سخن که جز به زبان نگاه نیست از آه اشک های سحر بارور شوم چون دانه ای لطیف به پالیز سینه ها..