🌷سال ٦٢ در ادامه عملیات خیبر در جزیره مجنون، می خواستیم به همراه بچه های اطلاعات و تخریب لشگر ١٧ علی بن ابی طالب (ع)، عکس بیندازیم. یکی از بچه ها گفت: خوبه که به آقا مهدى هم بگیم بیاد با ما عکس بندازه! من و یکی از بچه ها رفتیم دم سنگر، صداش زدیم گفتیم: ببخشید می خوایم عکس بندازیم.
🌷با توجه به مشغله کاری که داشت؛ رفت تو سنگر و پیرهنش رو کرد تو شلوارش، خودش رو مرتب کرد، فانوسقه اش رو مرتب کرد، پوتینش رو پوشید اومد بیرون. بعد گفت: کو دوربینتون؟ گفتیم: دم سنگر تخریب می خوایم عکس بندازیم! حدوداً ٥٠ متر اون طرف تر بود. تو اون شرایط عملیاتی که هر لحظه امکان بود گلوله بیاد، اومد اونجا و ایستاد عکس انداخت!
🌷بعد از چند دقیقه ای یک خمپاره اومد نزدیک جایی که عکس انداختیم اصابت کرد که اتفاقاً من بدجور مجروح شدم و سه، چهار ماه بیمارستان و درمانم طول کشید.
🌷....و این شد یه خاطره از اخلاص شهید زین الدین.... ما می خواستیم عکس با فرمانده لشگر بندازیم باید می رفتیم دم سنگر فرماندهی، نه ایشون بیاد دم سنگر تخریب! و ایشون با متانت و خوشرویی قبول کرد و به ما هیچ چی نگفت....!
🌹 به ياد سردار شهيد مهدى زين الدين
راوى: سردار حسین كاجى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات