گفتم: شبى به مهدى، بردى دلم ز دستم من منتظر براهت، شب تا سحر نشستم گفتا : چكار بهتر از انتظار جانان من راه وصل خود را، بر روى تو نبستم گفتم: دلم ندارد بى تو قرار و آرام من عقده ى دلم را امشب دگر گسستم گفتا:حجاب وصلم باشد هواى نفست گر نفس را شكستى، دستت رسد بدستم گفتم: ببخش جرمم، اى رحمت الهى شرمنده ی تو بودم، شرمنده‌ى تو هستم گفتا: هزار نوبت از جرم تو گذشتم پرونده ى تو ديدم، چشمان خود ببستم گفتم: كه (هاشمى) را جز تو كسى نباشد چون تير از كمان هر آشنا بجستم گفتا: مباش نوميد از خانه‌ى اميدم من كى دل محبّ شرمنده را شكستم؟ 📚mekyalalmakarem.com •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈• 👇👇👇👇 @Mehrban_tar_az_madar