#داستان_آموزنده
🔆ثبت نام در مدرسه
🍂مدیر: خانم اگه میخوای اسم دخترت رو بنویسی باید صدوپنجاه هزار تومن بریزی به حساب همیاری.
🍂زن: مگه اینجا مدرسه دولتی نیست؟
🍂مدیر: اگه دولتی نبود که میگفتم یک میلیون تومن بریز!
🍂زن: آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن؟!
🍂مدیر: این که شهریه نیست اسمش همیاریه!
🍂زن: اسمش هر چی هست. تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن.
🍂مدیر: خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس! اینقدر هم وقت منو نگیر…
🍂زن: آقای مدیر من دو تا بچه یتیم دارم! آخه از کجا بیارم؟
🍂مدیر: خانم محترم! وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیمخونه یا مدرسه؟! آقای مستخدم، این خانم رو به بیرون راهنمایی کن.
🍂زن با چشمهای پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود، اتومبیل مدل بالائی ترمز کرد و زن سوار شد.
🍂روزنامهای که روی صندلی جا مانده بود را برداشت و به آن خیره شد:
✨✨کمیته مبارز با فقر در جلسه امروز
✨✨ستاد مبارزه با بیسوادی
🍂تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود: با ۲۰۰۰۰۰ زن خیابانی چه میکنید؟
🍂زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد: با ۲۰۰۰۰۱ زن خیابانی چه میکنید؟
🔹مهریز نیوز
https://eitaa.com/Mehriz1401News