🔻مدهوش صهبا ▫️مرحوم که سالها شاگرد آیت الله بوده است نقل کرده: 🔹«به شوق استفاده از محضر حکیم قمشه‌ای به تهران رفتم، همان شب اول خود را به محضر او رساندم، وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس‌فروشهای سِدِه می‌مانست. حاجت خود را بدو گفتم. 🔸گفت میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق (قدیم) تهران و در آنجا قهوه خانه‌ای بود که درویشی آنرا اداره می کرد. 🔅روز بعد کتاب اسفار ملاصدرا را با خود بردم، او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر می‌خواند، سپس به تحقیق مطلب پرداخت، مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بی‌خود شدم، می‌خواستم دیوانه شوم. ⚡️حکیم حالت مرا دریافت گفت: «آری قُوّت مِی بشکند ابریق را» 📚به نقل از (مقدمه رساله ولایت حکیم قمشه‌ای ص 14).