⚡️عتیق الرضا (ع)
🔰شیخ
#محمد_شریف_رازی در کتاب کرامات صالحین، در احوالات خود می نویسد:
🌀در نوجوانی خویش دچار نوعی بیماری سخت عفونی شدم که بسیار طول کشید. مادر و بستگانم از زندگیم نومید گردیده و بستر مرا رو به قبله افکنده و در انتظار مرگ من نشستند.
🔹حالم به شدت وخیم بود، لحظاتی به حالت بیهوشی می رفتم و لحظاتی به خود می آمدم که ناگاه دیدم گویی روح مرا قبض نموده و جسد بی جانم را در بستر افکنده اند ، دیدم مرا به عالم بالا و تا فضای گسترده ای بردند ، در آنجا دیدم شخصیت بزرگی-که بعدا فهمیدم
#امام_رضا (ع) است- بر روی کرسی خاصی نشسته و فرشتگان مرگ ارواح را نزد او می بردند و او برخی را با اشاره به سمت راست و برخی را با اشاره به سمت چپ عبور می دهد.
🔸 نوبت به مأمور قبض روح من رسید که دیدم همان بزرگوار با دست مبارک اشاره فرمود که :" این را بازگردان که سه ... باقی دارد. " و آن مأمور بی درنگ مرا به زمین بازگرداند، بار دیگر جسدم را دیدم و دریافتم که الآن به بدنم بر می گردم.
🍁درست در همان لحظات بود که گفته شد : " تو عتیق الرّضایی " یعنی آزاد شده حضرت رضا علیه السلام.
☄درست اینجا بود که برخاستم و در بستر نشستم و بپا خاستم و از وحشت از اطاق بیرون دویدم ، مادرم به گمان اینکه " تب غش " مرا دچار جنون کرده است به دنبال من دوید اما من فریاد کشیدم که : مادر جان نیا که عزرائیل اینجاست و شاید بار دیگر مرا قبض روح کند.
🔺از آن پس به تدریج بیماری رخت بر بست و تا کنون که شصت سال از آن تاریخ می گذرد به کسالت شدیدی دچار نشده ام.
🔻 از این رو همواره با همۀ وجود و اخلاص به پیشگاه مقدسش عرض می کنم که : سرورم! سالارم!
◽️اگر تو حکم غلامی می کنی امضاء
◽️ به هیچ محکمه ، خوفم ز دادگاهی نیست.
😶