🔰ان الله یحب المحسنین
؛خدا محسنیـن را دوست دارد.
☆محسنیـن چه کسانی هستند؟
چهطور انسان میتواند از محسنیـن باشد؟
محسن بودن چه فوایدی دارد؟
یعنـی تقریباً میشود تمام خوبیها و معارف و خیرات را جمع کرد در همین کلمهی احسان و محسنیـن.
از جانب خدا بهوسیله خاندان عصمت و طهارت علیهمالسّلام دارد به ما احسان میشود و پاسخ این احسان این است که ما هم از محسنیـن باشیم یعنـی نیکویی کنیم.
تزکیه نفس کردن، اولین احسانی است که به خودمان میکنیم.
مثلاً یک لامپ را کارخانه درست میکند. حالا احسانی که کارخانه کرده این است که نیروی برق را فرستاده تا سرپیچی که لامپ در آن میخواهد نصب شود. احسانی که لامپ به خودش میکند این است که روشن شود. یعنـی تا اینجا برق را رساندند.
تو چه عیبی داری که روشن نمیشوی؟!
اگر روشن نشوی، باید ببینیم عیبت چی هست تا برطرف شود.
انسان مثل یک لامپی است که خداوند او را خلق کرده تا روشن شود که میفرماید:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ» (بقره/٢۵٧)
خدا میخواهد نور به تو بدهد.
تمام این صفات حمیدهای که خدا در ائمه اطهار عليهمالسّلام که مظهر صفات خودش هستند قرار داده، باید کوچکش در ما منعکس شود.
☆ "أَشْبَهُ النَّاس خَلْقاً وَ خُلْقاً وَمَنْطِقاً بِرَسُولِ الله"
حضرت علی اکبر سلاماللهعلیه نمونهٔ این مطلب هستند که شبیهترین مردم به رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم.
یعنی ما هم باید شبیهترین مردم به امام زمان ارواحنافداه شویم. اخلاق حضرت در ما منعکس شود.
☆همانطور که حضرت ولی عصر ارواحناه فداه به مرحوم سید محمد باقر موحد ابطحی ره فرمودند: «عملت را عمل امام زمان قرار بده».
یعنـی کارهایت شبیه کارهای امام زمان ارواحنافداه شود.
اگر حضرت جای تو بودند، اینجا چکار میکردند؟
اینجا چهطور راه میرفتند؟
اینجا چهطوری حرف میزدند؟
خب این یک دورهای است که اگر ما بخواهیم آن را عملی کنیم، شاید تمام عمرمان را باید برایش بگذاریم که شبیه حضرت شویم. افکارمان افکاری باشد که مورد پسند حضرت شود.
☆"فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوه" (زیارت آلیس)
فکرمان فکری باشد که حضرت، رضایت داشته باشند. ماها خیلی جاها افکارمان با حضرت جور درنمیآید.
حضرت از ما میخواهند صبور باشیم، ما میگوییم: نه، نمیتوانیم صبر کنیم.
اصلاً طرز تفکر آدم اشتباه است. اینکه میگویی نمیتوانم؛ اگر نمیتوانستی، خدا که از تو نمیخواست.
ما به یک بچه دوسالهای که نمیتواند این میز را بلند کند و آنجا بگذارد و فقط نهایتش یک نمکدان و یک لیوان را میتواند ببرد؛ هیچ وقت نمیگوییم: این میز را جابهجا کن.
☆آن وقت چهطور خدا از تو چیزی را میخواهد که میگویی نمیتوانم؟!
اصلاً چرا چنین فکری میکنی که من نمیتوانم؟
فکرت را اصلاح کن!
ببینید شباهت به حضرت پیدا کردن، خیلی ابعاد دارد.
☆طرز تفکرت شبیه به حضرت باشد و نکته و کلیدش هم این است:
چیزی را که خدا از تو میخواهد، بدان در توانتو هست.
مگر این که تو عنوان و مقامی معنویایی را که هنوز در آن حَدّ و اندازه نیستی، ادعایش را کرده باشی و خداوند متعال میخواهد به تو اثبات کند که بیخود ادعا نکن، این مقام هنوز در حَدّ و اندازهی تو نیست.
قبلاً هم مثال زدیم؛ یک وزنهبرداری که فقط تا ٨٠ کیلو میتواند بالای سر ببرد، ادعا میکند که ١٢٠ کیلو را میتوانم بالای سرم ببرم.
مربی میگوید: آقا جان! این را نگو! تو نمیتوانی، کمرت خورد میشود. تو نهایتا ٨۵ کیلو را میتوانی بالای سر ببری. نمیتوانی یکدفعه زیر وزنه ١٢٠ کیلو بروی.
میگوید: نه، آقا! مگر من چه مشکلی دارم؟! در سیر و سلوک هم امثال ماها میگوییم :
چطور فلان ولیّ خدا اینکار را کرد، آنکار را کرد. مثلاً اینقدر روزه گرفت، اینقدر ریاضت کشید. پس ما هم حتماً میتوانیم.
شعارهای داغی میدهیم که از توانمان خارج است و لذا ممکن است خداوند ما را زیر بار آن وزنهای که ادعایش را داریم، بِبَرَد.
دچار مصائبی شویم، یا در لبهٔ پرتگاهِ مصائبی قرار گیریم که مانند آن وزنهی ١٢٠ کیلویی است که مربی یا مسئول مسابقات وقتی میبیند ادعای ما بیش از توانمان است، برای آنکه به خودمان اثبات کند تو در حد یک ولیِّ خدایی که تلخترین مصائب برایش مانند عسل شیرین است، تو در حد او نیستی، بیجهت شعار نده، برای آنکه حداقل برای خودمان ثابت شود که شعارمان با واقعیت تطبیق نمیکند، خداوند متعال آن امتحان سخت و مصیبت تلخ را برایمان یا پیش میآورد و یا ما را بطور جِدّی در آستانهی وقوع آن قرار میدهد تا ما به حقیقت برگردیم و توبه کنیم و از این به بعد چیزی را بگوییم که میتوانیم انجامش دهیم.
ان شاءاللهادامهدارد...
🆔
@mah_davit313