شهید عليرضا حسني
تاریخ شهادت: 1361/8/22
رودبار
زندگینامه شهید حاج علیرضا حسنی
با درود و سلام به پیشگاه حضرت ولیعصر عج و نائب بر حقش امام خمینی و با درود سلام به پیشگاه شهدای راه حق وفضیلت از آدم تا حسین (ع) واز حسین(ع) تا شهدای جنگ تحمیلی، شهدای گمنام علی الخصوص شهدای عملیات پر افتخار محرم و بویژه شهید حاج علیرضا حسنی چریک گرانقدر اسلام
شهید در سال 1332 در روستای سرخن در خانواده مذهبی متولد شد، بعد از مدتی کار و تلاش در شهر رودبار عازم شهرهای دیگر جهت تامین معیشت زندگی گردید .در خرد سالی پدرش را از دست داد و تحمل زندگی خانواده بر دوش او قرار گرفت او از همان اوان کودکی فردی با هوش و با تقوی و مهربان و فداکار بود از زمانی که خود را شناخت خود سازی را آغاز و پس از آن دوستان و آشنایان را نیز ارشاد می نمود پس از آن مقاومت و ایستادگی را پیشه کرد .
کار نشر و پخش اعلامیه ها و نشریات و کتب اسلامی را بر عهده گرفت .
در سال 56 رژیم سفاک شاه پس از مدتها تعقیب و گریز سرانجام او را دستگیر می کنند و حدود یک ماه درزندانهای قرون وسطایی بسر می برد .
آثار شکنجه های زیادی در قسمت پا شانه و کمر او مشاهده می شد و وقتی از او سئوال می کردیم از پاسخ خود داری می نمود .
در همان اوان جهت یاری رساندن به زلزله زدگان شهر طبس عازم آن دیار گردید بیشتر اوقات خود را در قم و تهران می گذراند و جهت حمل اسلحه و کتب و مدارک کمتر او را می یافتی و تقریبا بصورت نیمه مخفی زندگی می کرد .بعد از ورود امام به مدرسه علوی تهران در واحد حفاظت مشغول گردیدند و سپس محافظت از بیت المال مسلمین در کاخ هژبر یزدانی در چیذر تهران را پذیرفتند بعد از گذشت مدت کوتاهی از انقلاب راهی خاک فلسطین گردید و رده های مختلف نظامی را طی کرد.
خاطرات بسیار زیادی از فداکاری ها و جانفشانی ها از او به یادگار مانده است که فرصت و امکان گنجاندن در این مقاله نیست .در سال 59 پس از 15 ماه اقامت به ایران بازگشته و در سال 60 عازم سفر حج گردید و در مدینه با تربت پاک پیامبر پیمان بسته بود تا به جبهه نرود به خانه باز نگردد.
بعد ار اتمام زیارت بیت الله الحرام مستقیما به تهران و از آنجا عازم جبهه های خوزستان گردید و در دشت عباس مشغول نبرد گشت.برای بار دوم در اواخر 60 عازم جبهه شده و در عملیات فتح المبین شرکت کرد و در آزادی سایت های موشکی 4 و5 نقش بسزایی داشت و در مرداد ماه سال 61 نیز در حمله بیت المقدس و در شلمچه در قسمت تخریب کار می کرد. بعد از عزیمت به خانه دوباره در مهر ماه همان سال در عملیات محرم شرکت جسته و در خاک موسیان توسط مین والمر روسی که پاکسازی شده بود مجروح و در بیمارستان مشهد بستری می گردد ولی در مورخ ۱۳۶۱/٨/٢٢ بر اثر شدت جراحات وارده به لقای معشوق می پیوندد و به آرزوی دیرینه اش می رسد .یادم نمیرود اوقات آخر عمر را که وقتی بوی گل های سرخ را که به مشامش میرسید یا مهدی می گفت و خدا را یاد می کرد .
ایشان در یکی از نوشته هایش ما را به تحمل مصیبت و رنج و گرفتاری و پیروی از حق سفارش می کرد و می فرمود: خانواده ی عزیزم خود را برای تحمل رنج ها و مصیبت ها و ناکامی ها آماده سازید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان شماست و اگر می خواهید بر سیر کرامت و بزرگواری تکیه زنید و در مقام عظمت شما خللی وارد نگردد هیچ گاه زبان به شکایت نگشایید و از قدر و منزلت خود نکاهید.