همیشه روزهای منتهی به انتخابات سخت‌ترین روزهاست. اساسا انتخاب سخت است. چرا که باید همه دانش و توان و مهارتت را خلاصه کنی در یک پدیده. اقیانوس حقیقت وقتی می‌خواهد از روزنه واقعیت آشکار شود، تنگناهای زیادی را تجربه می‌کند. تشخیص ظرف واقعیت معنی انتخاب است. اینکه بدانی شأن نزول معانی یعنی چه و زبان پدیده‌ها را بدانی. وقتی قرار است یک رئیس‌جمهور انتخاب شود عده‌ای تلاش می‌کنند همه آرمان‌هایشان را در یک فرد بیابند. اما واقعیت این است که هر امری در یک کشمکش دوجانبه فرصت ظهور پیدا می‌کند. بسیاری از شعارها و برنامه‌های خوب و عالی هیچ گاه امکان انجام پیدا نمی‌کنند و تو اگر بدون ملاحظه بخواهی به زور آن را بر واقعیت تحمیل کنی قطعا آسیب خواهی زد. اینکه بدانی همه انتخاب‌ها در اختیار ما نیست و ما تنها بخش کوچکی از داستان هستیم و اساسا فرق آدم بزرگ و کوچک این است که بداند و بتواند این صفحه گسترده را بفهمد و خود را در آن گم نکند. من تعجب می‌کنم از آدم‌هایی که در طی سال‌ها نتوانسته‌اند ایده‌های خود را حتی به صورت آزمایشی بیازمایند و اکنون ناگهان می‌خواهند کل مملکت را تبدیل به آزمایشگاه خود کنند. برخی نامزدها حتی به اندازه اطرافیان خود طرفدار ندارند. اما حتی به این اندازه تقوی ندارند که فرصت یک ملت و سرمایه آن را خرج نمایش‌های ثبت نام خود نکنند. یا فهمش را ندارند. شاید اصلا درکی از خود و جامعه و ایران و جهان ندارند. بسیار مضحک و مسخره به نظر می‌رسند و باعث می‌شوند در جهان مسخره شویم. هشتاد نفر رئیس جمهور؟ هشتاد نفر مدیر اجرایی در حد اداره کشوری به عظمت ایران؟ آنگاه اگر از اینها بپرسی در شرایط غیر رئیس جمهوری چه پروژه ‌های ملی را پیش برده‌اید احتمالا پاسخ آنها تنها سکوت باشد. یا اصلا به عنوان یک مدیر اجرایی جایی کارآفرین بوده‌اید؟ اصلا پروژه‌ای را دست گرفته‌اید که بگویید موفق بوده؟ چه فهمی از زندگی در ایران دارید؟ چه فهمی از ریاست جمهوری دارید؟ عجیب نیست؟ ای کاش اینهایی که هجوم بردند به وزارت کشور در طول مدت حضورشان در ایران هجوم می‌بردند برای حل مشکلات. آیا تنها روزنه حل مشکلات ریاست جمهوری است؟