🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🍁فصل چهاردهم قسمت ۱۸۷
میلاد پیامبر(صلی الله عليه وآله) نماد وحدت ما
🍁در چهارچوب این دیدگاه، طرح عملي ساده ای ارائه کردم: برپایی یک مراسم مشترک بین سنی و شیعه از دوازده ربیع الاول ( که به روایت اهل سنت سالروز میلاد پیامبر اکرم (صلی الله عليه وآله) است .) تا هفده ربیع الاول (که به روایت شیعه سالروز میلاد شریف آن حضرت است.). و ما بر این امر توافق کردیم.
🍁مسجد آل الرسول را برای برگزاری مراسم جشن آماده کردیم. زمان با ایام داغ تابستان مصادف بود. گرمای هوا در آفتاب به ۶۳ درجه، و در سایه به ۵۳ درجه میرسید. در آن زمان یکی از دشوارترین کارها برای ما این بود که هنگام ظهر به دستشویی برویم. دستشویی در حیاط قرار داشت و میبایستی بیست متر فاصله را طی کنیم تا به آن برسیم. گرمای خورشید طاقت فرسا بود، چهره را کباب میکرد و پوست را میسوزاند. در سراسر روز هوا همچنان داغ بود. در ساعت ده شب انسان یک رشته ی باریک نسیم لطیف را حس میکرد. بعد این رشته ها افزایش می یافت و باهم جمع میشد وهوا را لطيف و نشاط آور می کرد، اما زمین همچنان ملتهب میماند و هر قدر روی زمین رختخواب و تشک می انداختی، باز نمیشد براحتی روی آن نشست
🍁ولی در عصر روز جشن، هوا کاملا متفاوت بود. ابرهایی در آسمان بالا
آمد و جلوی حرارت خورشید را گرفت. سپس نسیم لطیفی که در آن ساعتها سابقه نداشت، وزیدن گرفت و به دنبال آن، کمی قطرات ریز باران بارید. پیش بینی کردیم که شب جشن، شبی دلپذیر باشد.
روز عید میلاد پیامبر اکرم (صلی الله عليه وآله) و روز جشن، با هوای خوب و معتدل و قطرات باران همراه شد. مردم گروه گروه بیرون آمدند تا از هوا لذت ببرند و راهی مسجد آل الرسول شوند که مملو از نمازگزاران شده بود؛ شبستان و ایوان هم از جمعیت پربود.
🍁 همان طور که گفتم، شبستان با قالی های گران بها فرش شده بود. در محراب به نماز مغرب ایستادم. در رکعت دوم نماز، صدای غریبی مانند صدای یک گاري شاخه های نخل که سرشاخه ها به زمین کشیده شود، به گوش میرسید. صدا قطع نشد. اگر گاری بود، باید میگذشت و صدا قطع میشد. لحظاتی بعد که صدای تلاطم آب را شنیدم، فهمیدم که سیل به راه افتاده است.
📃ادامه دارد....