تر از نجاست! 📌روزی حاکمی از وزیرش پرسید: چه چیز است که از همه ی چیزها بدتر و از نجس‌تر است؟ وزیر نتوانست جواب دهد و از حاکم اجازه خواست تا برای یافتن پاسخ از شهر بیرون رود. 📌در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را می‌چراند. پس از احوال پرسی، چوپان را مرد خوش فکری یافت... پس سؤال حاکم را از او پرسید و گفت دنبال مردی عالم میگردم که پرسش شاه را پاسخ گوید و جایزه بزرگی را دریافت کند. 📌چوپان گفت: ای وزیر! حاکم و پرسش او را رها کن، من به تو بشارتی می‌دهم که بسیار مهم است، بدان که پشت این تپه، گنج بزرگی پیدا کرده ام، بیا با هم آن را تصرف کنیم و... در این جا لشکری جمع کنیم و حاکم را از سلطنت خلع کرده و خود جای او بنشینیم؛ تو حاکم باش و من هم وزیر تو. 📌وزیر که طمعش به جوش آمده بود، عقل و هوش از سرش پرید و دست و پایش را گم کرد و گفت: گنج کجا است؟ برویم آن را به من نشان بده. چوپان گفت: به این شرط می‌پذیرم که سه مرتبه زبانت را به نجاست سگ بزنی! وزیر پذیرفت و با خود گفت: این جا که کسی نیست، وقتی گنج را تصاحب کردم انتقامم را از چوپان میگیرم و او را میکشم. 📌سپس وزیر سه مرتبه زبان خود را به فضله سگ زد و بعد پرسید: حالا بگو گنج کجا است؟ چوپان خندید و گفت: اکنون برگرد و به شاه بگو: آنچه از نجاست سگ پلیدتر است، و طمعکاری است! ✍🏻آخوندِکاشی @Mr_irani01