🔸️شعر آقای مهربون 🌸یه روز تو دشت و صحرا 🌱بازی می‌کرد یه آهو 🌸می‌خندید و می‌پرید 🌱از این سو به اون سو 🌸یه دفعه از راه رسید 🌱یه شکارچی اخمو 🌸بدجنس بود و می‌خندید 🌱هو ها ها هو هو هو 🌸آروم آروم رفت جلو 🌱تا آهو رو بگیره 🌸اون آهوی بیچاره 🌱می‌خواست از ترس بمیره 🌸یه دفعه از راه رسید 🌱یه آقای مهربون 🌸آهو را آزادش کرد 🌱تا برگرده خونشون 🌸اون آقای مهربون 🌱مرد خوب خدا بود 🌸اون آقای مهربون 🌱آقا امام رضا ع بود ╭┅───🌺—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯