بسم الله الرحمن الرحیم «علی اکبر» دلارام و دلیر و دلکش و دلبر علی اکبر قیامت رو و جنت جلوه و محشر علی اکبر همین که میگذشت از کوچه‌های شهر، ساعتها به جا میماند از او عطر پیغمبر، علی اکبر محمد را زدم فریاد و پژواک اینچنین برگشت علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر علی، در کودکی استاد او بوده‌ست این یعنی به تنهایی برابر بوده با لشگر علی اکبر رجز میخواند و میپاشید از هم لشگر دشمن که بر رخ داشت از ابرو دوتا خنجر علی اکبر به خلق و خلق پیغمبر، به وقت رزم چون حیدر تمام حسن ها جمعند یکجا در علی اکبر بسوز ای دل که زینب داشت با چشمان خود میدید که میزد زیر تیغ و تیر، بال و پر علی اکبر حسین افتاد از پا آن زمان که پیش چشمانش زمین افتاد از بالای زین با سر، علی اکبر 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @mkavoosi110 @yaqoote_sorkh