📚
#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 آن هم تویی
خواجه مظفر از عالمان خراسان بود و اعتقادی به شیخ ابوسعید نداشت. روزی در جمعی گفت: کار ما با شیخ ابوسعید آن چنان است که پیمانه با ارزن. یک دانه، شیخ ابوسعید باشد و باقی منم. (یعنی اگر ابوسعید را با من بسنجند، او مانند یک دانه ارزن در یک پیمانه است و باقی پیمانه منم)
مریدی از مریدان شیخ آن جا حاضر بود. چون سخن خواجه مظفر را شنید، برخاست و پیش شیخ آمد و آنچه از خواجه مظفر شنیده بود، باز گفت.
شیخ گفت برو و با خواجه مظفر بگوی که آن یک دانه هم تویی، ما هیچ چیز نیستیم.
📗
#اسرار_التوحید
✍ محمد بن منور
🌺🇮🇷
@Mobin_rfm