و هوشمندی این گروه نیز هست. طالب در این سالها روی پای خود ایستاد و به جایی وابسته نشد. گفته میشود طالبان در سالهای گذشته بهطور میانگین سالانه حدود 5/1 میلیارد دلار درآمد داشته و هماینک حدود شش میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد. بخشی از این درآمد از طریق گسترش فعالیتهای مالیاتی به دست آمده است.
اما از آن طرف دولت اشرف غنی، باور کرده بود که با آمریکا برای استقرار کفایت میکند. کما اینکه فرماندهان ارتش هم گمان میکردند برای همیشه از پوشش هوایی برخوردار خواهند بود و ضرورتی به بومی کردن آن وجود ندارد. همین تصور در رهبران جهادی افغانستان هم وجود داشت؛ لذا دست روی دست گذاشتند تا دولت در لحظه خروج از آمریکا به فروپاشی فوری مبتلا شود. امروز دولت افغانستان و حتی رهبران احزاب جهادی، فاقد هر نوع قدرت مقاومت هستند. این در حالی است که طالبان 20 سال در مقابل آمریکا و نیز در مقابل غرب ایستاد و امروز در هر شهرستان و استان نیروی لازم را دارد. بیدلیل نیست که امروز بیشترین انتقادهای اجتماعی در این کشور متوجه اشرف غنی شده و گرایش به سمت طالبان را پدید آورده است.
در این فضا که طالبان در شرف به دست گرفتن کامل قدرت است و نیروی مقابل آن از توان مقاومت برخوردار نیست و بهزودی سقوط میکند، ما در ارتباط با افغانستان باید چه سیاستی را در پیش بگیریم؟
6.چشمانداز تحولات برای ایران
سقوط دولت غنی حتمی است، ولی از آنجا که این دولت با رأی مردم ـ ولو بخشی از آن یعنی 912 هزار نفر از 2/1 میلیون رأیدهنده و از حدود 15 میلیون نفر از واجدان شرایط رأی ـ سر کار آمده است، حتیالمقدور باید به کار خود ادامه دهد و دولت آینده با رأی مردم سرکار بیاید. توسل به زور و قبضه کردن امور از این طریق میتواند افغانستان را به یک هرج و مرج فراگیر تبدیل کند. این هرج و مرج طبعاً به کشورهای همسایه سرریز میشود که یکی از موارد آن، حرکت میلیونها جمعیت مهاجر به سمت مرزها و شهرهای ایران خواهد بود.
پس گام اول ما باید کمک به شکل گرفتن یک دولت قدرتمند فراگیر در کابل باشد. جمهوری اسلامی در سالهای گذشته این موضوع را پیگیری کرده است و اصولاً ایده مذاکرات افغانی ـ افغانی متعلق به ایران بود و خوشبختانه محقق هم شد، بهگونهای که آمریکاییها اعتراف کردند ایران در حل مشکلات افغانستان به یک محور تبدیل شده است.
گام دوم ما در زمانی است که حکومت با محوریت طالبان تشکیل شده است. در چنین شرایطی حتیالمقدور باید طالبان را متقاعد کنیم تا تشکیل دولت فراگیر را بپذیرد. ما به دلیل آنکه در طول این سالها روابط بسیار خوبی با همه گروههای افغانی و از جمله طالبان داشتهایم، بهتر از هر کشوری میتوانیم مذاکرات بینالافغانی را فعال کنیم و در شکلگیری دولت فراگیر وحدت ملی مؤثر باشیم. دولت وحدت ملی میتواند طالبانمحور هم باشد، به شرط آنکه در آن رعایت حقوق، منافع و امنیت اقوام دیگر هم مدنظر باشد.
7.آمریکا، اخراج از افغانستان و....
همه شواهد و قرائن و بسیاری از اسنادی که توسط دستگاههای رسمی آمریکا منتشر شدهاند، بیانگر آن است که این کشور برای حضور درازمدت در افغانستان برنامهریزی کرده و ماجرای پرابهام 11 سپتامبر 2001 در حکم کلید خوردن حضور 100 ساله آمریکا در این کشور بود. طولانی بودن دوره درگیری آمریکا با مردم و گروههای جهادی و قومی افغانستان و حجم سرمایهگذاریهای انسانی و مالی آمریکا در این جنگ 20 ساله کفایت میکند تا با قاطعیت بگوییم که آمریکا برای حضور در افغانستان برنامهریزی درازمدتی کرده بود. به همین جهت روزی که آمریکا پایگاه نظامی بگرام را ترک کرد، بعضی از کارشناسهای امور راهبردی از آن به عنوان «تصمیمات غیرقابل انتظار» یاد کردند.
آمریکا در این جنگ هر چند برای محافظت از نیروهای نظامی خود، حداکثر تمهیدات ایمنی را در نظر کرفته بود، اما در عین حال خبرهای فرماندهی نظامی آمریکا در افغانستان نشان میدهند که آمریکا در این جنگ، نزدیک به 6000 نیروی ارتش خود را از دست داده است. علاوه بر آن در این جنگ بیش از 3800 نیروی امنیتی بخش خصوصی آمریکا کشته شده و نیز از نیروهای ناتو که در قالب ایساف و تحت فرماندهی آمریکا در این کشور حضور داشتند، دستکم 1500 نفر کشته شدند. از آن طرف هم، در این جنگ دستکم 50 هزار نفر از مردم افغانستان و حدود 60 هزار نفر از نظامیان این کشور کشته شدهاند. آمریکا در طول این جنگ یعنی از سال 2001 میلادی، 29/2 تریلیون دلار هزینه کرده است.
بعضی مدعی شدهاند که خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان به واسطه تغییر سیاست در آمریکا و تمرکز بیشتر آن بر شرق آسیاست. این در حالی است که با فرض اینکه چرخش سیاست آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا واقعیت داشته باشد ـ که تا کنون آثار خارجی آن مشاهده نشده است ـ حفظ تسلط بر افغانستان دقیقاً با سیاست مهار چین و مهار روسیه همخوان است. باید توجه داشته باشیم