🌷یک تنه کار یک گردان را انجام می داد  فرمانده گردان بود اما سنگر نداشت ،در زیر آتش دشمن تمام قد بالای خاکریز می ایستاد ومی جنگید .آن قدر آر پی جی زده بود که  از گوش هایش مدام خون می آمد.بدنش پر از ترکش بود اما با این زخم ها از پا نمی نشست. برای اینکه ماسه ها جلوی سرعت عملش را نگیرد با پای برهنه روی خاکریز راه می رفت. یک آرپی جی هم مدام روی شانه اش داشت. 🌷در تنگه چذابه از مجموع ابزارهای جنگی، خمپاره شصت ، دوشکا،آرپی جی و تیر بار داشتیم که آنها را با فاصله چند متری جاسازی کرده بودیم وبچه ها داخل سنگر مستقر بودند و در زمان عملیات پشت سلاح ها قرار می گرفتند و تیر اندازی می کردند. فرمانده علیمردانی برنامه ریزی کرده بود که بچه ها طوری عمل کنند که دشمن احساس کند تعداد ما به اندازه چند لشکر است و خط پر از نیرو است. "شهیدحسن علیمردانی" 🌺🇮🇷 @Mobin_rfm