💢نوشتهاند كه در يكى از جنگها رسول اكرم از لشكر كناره گرفت و در روى تپهاى در حدود اردوگاه خودش استراحت كرد و به خواب رفت. اتفاقاً يكى از افراد شجاع دشمن در حالى كه مسلح بود و گردش مىكرد نگاهش به رسول اللَّه افتاد و او را شناخت. بسيار خوشحال شد از اينكه او را تنها يافته و الآن او را خواهد كشت.
در حالى كه رسول اللَّه خوابيده بود وى بالاى سرش ايستاد و فرياد كشيد:
محمّد تو هستى؟ حضرت نگاهى كرد و فرمود: آرى من هستم. گفت: چه كسى مىتواند تو را از دست من نجات دهد؟ رسول اللَّه بدون درنگ فرمود: خدا.
آن مرد كه چنين انتظارى نداشت گفت الآن به تو نشان خواهم داد، و يك قدم عقب رفت تا ضربت خود را قوىتر بزند. ناگهان پايش به سنگى اصابت نمود و محكم به زمين خورد. حضرت به سرعت از جاى برخاست و بالاى سرش ايستاد و فرمود: چه كسى تو را از دست من مىتواند نجات بدهد؟ اينجا بود كه آن مرد از روى فطانت پاسخ داد: كرم تو، و رسول اللَّه او را عفو فرمود.
#شهید_مطهری
📚آشنایی با قرآن، ج 2 ص 46
🌺🇮🇷
@Mobin_rfm