🌹«دکتر شیرین روحانی راد» چشموچراغ همه خانواده بود. شیرین پدر و مادری برای پدر و مادرش بود. ازبسکه حواسش به همه افراد خانواده بود. بعد از یک ماه کار شبانهروزی در بخشهای مختلف بیمارستان، ویروس کرونا به ریههایش حمله کرد. او در همان بیمارستانی که کار میکرد بستری شد؛ حتی یک نفر از خانواده او را در بستر بیماری ندیدند. 🍃
🌺حالش خوب نبود و خانواده اش نمیدانستند. راستش به کسی نگفته بود که بیمار شده. گفته بود «به دلیل کمبود پزشک در بیمارستان «شهدای پاکدشت» باید شبانهروز اینجا بمانم.» 🍃
🌸هر صبح قبل از اینکه نگرانش شوند، زنگ میزد و با همه حرف میزد، خاطرشان را جمع میکرد که حالش خوب است، شبها به پدر و مادرش یادآوری میکرد که قرصهای فشارخونشان را بخورند.
نمیدانستند این احوالپرسی هرروزه، تتمه انرژیاش است.»🍃
🥀در آخرین صحبتهایش گفته بود: «حالا شبانهروز در بیمارستان میمانم که تحویل سال نو بتوانم کنار شما باشم.» خانواده هم دلشان را به این وعده خوش کرده بودند. نمیدانستند روز ۲۸ اسفند شیرین زندگیشان برای همیشه از این دنیا میرود. 🍃
#زندگینامه
🌷نگاهت را به شهید بسپار😷