شور و حال شیعیان حاضر در مقام طوری بود
که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :
»داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده ها وارد عراق شد، با خیانت همین خائنین موصل و تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود ۱۰ روستای اطراف آمرلی رو اشغال کرده و الان
پشت دیوارهای آمرلی رسیده.«
اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی علیه السلام
بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :
»یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل سیدالشهدا
مقاومت کنیم!
اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا شهید میشیم!
اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین مقاومت و ذلت یکی رو انتخاب کنیم!
« و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد
»هیهات مناالذله «
در فضا پیچید و نه تنها دلمن که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت.