「🌝🌿」
شهید محمدرضا شفیعے🤍🕊
وقتی 14 ساله شد، دلش هوای جبهه
رفتن کرد. چون هنوز 15 ساله نشده بود
اجازه اعزام به او نمیدادند و از این بابت
ناراحت بود. مادر به او میگفت: "صبر
کن سال بعد انشاءالله قبولت میکنند."
ولی صبر نداشت و میگفت: "آنقدر
میروم و میآیم تا بالاخره دلشان به
حالم بسوزد." بالاخره شناسنامهاش را
گرفت و دستکاری کرد و یک سال به سن
خود اضافه کرد. به مادرش گفته بود هزار
تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم تا
قبولم کنند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام،
بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد.
خوشحال بود و سر از پا نمی شناخت
تا خودش را به جبهه رساند.
#شهیدانه
#خاطرات_شهید