بسم الله الرحمن الرحیم
#خانواده_۲
یه
#داستان براتون تعریف کنم
یه پسری وارد مغازهای شد گفت :
حاجی اجازه دارم از تلفن استفاده کنم؟
گفت :آره فقط گوشیش خرابه باید از بلندگو حرف بزنی صدا میاد طوری نیست؟
گفت: نه
زنگ زد خانومی برداشت.
+ سلام خانم
_سلام
خانم اجازه میدین چمنهای خونتون رو کوتاه کنم تو رو خدا نیاز دارم به این کار. حیاتت رو تمیز میکنم.
+ پسرم من یه کارگر خوب دارم ازشم راضیم نیازی نیست اگه نیاز شد چشم.
دوباره پسره شروع به التماس کرد:
_ حاج خانم اصلاً نصف اون میگیرم
+نه پسرم یکی برام کار میکنه حسابی ازش راضیم
_حاج خانم بیام کوچه رو هم برات آب و جارو میکنم
+ پسر دارم میگم کارگری دارم خیلی نمیگیره پسر خوبیه کارامو انجام میده
_پسر گفت باشه ممنونم مرسی خداحافظ.
پسر خوشحال گوشی رو قطع کرد صاحب مغازه گفت :
خوشم اومد داشتی کار رو میدزدیدی ایول خیلی زرنگی حالا که اینجوره خودم بهت کار میدم
پسر گفت :
نه حاجی خودم کار خوب دارم همین پسری که برای این خانوم کار میکنه خودمم
مرد پرسید:
برای چی زنگ زدی ؟
پسر جواب داد: زنگ زدم ببینم
چقدر از عملکردم راضیه