💠خاطره مادر از فرزند شهیدش💠 🌹سردار شهید امان الله جزینی از جمله نیروهای بودند که از آغاز جنگ در جبهه حضور داشت و از خیانتهای بنی صدر خائن واقف بود زمانی که بنی صدر برای دیدار عمومی به اصفهان آمده بود، وقتی امان الله به منزل آمد متوجه شدم که پا برهنه است علت را جویا شدم گفت وقتی شنیدم که بنی صدر صحبتهایی نفاقی میگوید کفشهایم را به سویش پرتاب کردم بلافاصله بقیه مردم که اکثرا مانند من از بچه های جبهه و جنگ بودن، آنها نیز اقدام به پرتاب کردن کفشهای خود به سمت بنی صدر کردند. 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 🔷خاطره ای از شهید جزینی به روایت همسر🔷 در هنگام توزیع اعلامیه‌های امام برای اینکه ماموران رژیم شاه متوجه نشوند لباس رعیتی و چکمه های آبیاری می پوشید و بیل بر دوش خود می گذاشت تا خیال کنن که او به آبیاری می رود و به این ترتیب اقدام به توزیع اعلامیه‌ها می نمود. 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 ❣خواهر شهید: من خواهر شهید هستم ۵ تا خواهر و یک برادر بودیم وقتی برادرم به شهادت رسیده بود روحانی محلمان و همچنین مردم شهر گفته بودند که چگونه این خبر را به مادرش بگوییم چون تک پسر هست شاید تحملش برای مادر کم باشد ولی با کمال تعجب مادرم به سخنرانی پرداخت و گفت من هم مثل ام البنین هستم و ای کاش باز هم پسر دیگری داشتم و تقدیم این راه میکردم💐 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج