وصیت نامه شهید «علی امرایی»: بسم الله الرحمن الرحیم به نام آنکه هستی از آن اوست و حسین را آفرید تا عشق را به ما بیاموزد و ما در مکتب حسینش به کمالات برسیم؛ بنابراین با ذکر ارباب بی‌کفن شروع می‌کنم تا ببینم به کجا ختم می‌شود. السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) زمانی که این نوشته را می‌خوانید من در جمع شما نیستم اگر به شهادت رسیدم به آرزوی دیرینه ام رسیده ام. من راضی نیستم که کسی در مراسم دفن من گریه و زاری کند، چون مرگ در راه خدا هیچ گریه‌ای ندارد بلکه شادی دارد اشک نریزید، چون در آخر خدا مرا خرید و جانم را در راه اهل بیت (ع) دادم و عاقبت به خیری که تمام اهل دل به دنبال آن هستند نصیبم شد. نمی‌دانم چرا به دلم افتاده که از این سفر سالم برنمی گردم و دلم برای حرم حضرت رقیه (س) و حضرت زینب (س) خیلی تنگ است و بیشتر از آن دلتنگ حرم اربابم، ولی الان دیوانه حرمین شریف دمشق شده ام. به این سفر می‌روم، چون نیاز است الان در آنجا باشم به خاطر آرامش دل حضرت زهرا (ص) و امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) و امام حسن (ع) و حضرت عباس (ع) به سوریه رفتم تا به حضرت زینب (س) ثابت کنم که «کلنا عباسک یا زینب» حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین بن علی (ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم، چون خواست تا این گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین (ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من رو سیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد، چون به وصال عشقم رسیدم. @Modafeaneharaam