همسر شهید از لحظات وداع با شهید در معراج شهدا: وقتی برای وداع وارد اتاق شدیم، بچه‌ها را راحت گذاشتم تا با پیکر بابای‌شان دیدار کنند. نمی‌خواستم لحظات وداع برایشان سخت بگذرد که الحمدلله خیلی هم خوب گذشت. آنچه از محمدآقا برایمان آمده بود آماده و داخل تابوت بود. بچه‌ها برای اولین بار این صحنه را می‌دیدند. آن‌ها از قد و قواره پدر و کم‌وزن بودن پیکر ایشان سؤال می‌کردند و من هم به آن‌ها پاسخ می‌دادم. در معراج به هر کدام از بچه‌ها یک سربند یا زهرا (س) دادند و پسرم سربند را از روی کفن به سر بابا بست. هر کس می‌خواست آن سربند را تبرک بردارد می‌گفت: نه؛ آن را من به بابا هدیه داده‌ام. روزی که می‌خواستند پیکرش را دفن کنند، هر کس از درون مزار همسرم تبرکی برمی‌داشت. پسرم گفت: مامان یک تبرکی هم به من بده. گفتم مادر این‌ها چیزی از بابا ندارند برای همین تبرکی برمی‌دارند. مسئول خانه شهید بهشت زهرا که متوجه گفتگوی من و فرزندم شده بود سربند یازهرا را باز کرد و به دست پسرم داد و به او گفت این هم هدیه پدرت چند روزی نزد پدرت امانت بود و آن را به شما برگرداند. @Modafeaneharaam