پسرش مجتبی گم شد، توی حرم امام رضا(ع)... شب تا صبح تمام حرم رو گشت صحن ها رو یکی یکی دید، از همه خادم ها پرس وجو کرد، همه کلانتری های اطراف حرم رو سر زد اما پیدا نشد که نشد😞 دم صبح، خسته و ناامید رفت ایستاد جلوی ضریح، اشکش سرازیر شد 😭 زیر لب گفت: آقا دیگه نمی آیم… این رو گفت و سرش رو انداخت پایین و اومد بیرون🚶، پاش رو هنوز از درب اصلی صحن بیرون نذاشته بود که چشمش افتاد به مجتبی، دست در دست مادرش،😳 می اومد سمت او…. #شهید_مجید_پازوکی ❤️ @Modafeaneharaam