بسماللهالرحمنالرحیم
مادرجان!
ده روزی به سینه زدیم،
فریاد زدیم،
اشک ریختیم،
بر پا و بر سر کوبیدیم و نفس کشیدنهایمان مملؤ از سوز و آه بود،،،
نفسالمهموم . . .
خودمان را با وضو به روضه رساندیم و دست دوست و خانواده را گرفتیم و مهمان سفرهات کردیم . . .
خودمان سیاهیِ شهر شدیم و پیرهن مشکی ما از تن درنیامد؛
شال عزا را همچو پرچم حیات و اشک را آب حیات دیدیم . . .
هرجا توانستیم از حسین دم زدیم و اگر شد روضهخوانش شدیم . . .
از ته جیبمان بانیِ چای و کتیبه هیئت شدیم و نگذاشتیم مجلس عزای پسرت کم داشته باشد...
این روزهای آخر هم صدایمان گرفته،
آنقدر که بلند بلند گریه کردیم به یاد گریههای آرام رقیه . . .
آنقدر آب نخوردیم به یاد لبهای تشنه اصغرِ رباب . . .
اینها را گفتم که بگویم در ازای این همه چیزی نمیخواهیم ،
فقط،
ممنونیم . . .
ممنون شماییم که دعوتمان کردی و منت بر سر ما نهادی که مشکیپوش حسینت باشیم؛
منت نهادی که گریه کردیم و بر سر و سینه زدیم و کمی خرج حسین شدیم . . .
تشکر کردن بلد نیستیم ؛
چطور میشود این همه لطف تو را شکر کرد ؟
چطور میتوان حق این همه محبت را ادا کرد ؟
درحالی که میبینم کسانی را که چندی پیش کنارمان سینه میزدند و حال به ما میخندند . . .
اگر هستم،
اگر هستیم زیر سایهٔ حسین ،
بیشک تو ما را دستچین کردی و منت این تحفه تا ابد بر سر ما خواهد بود . . .
اگر شکر این نعمت،
حسینے بودن و کربلایی شدن است،
اگر شکر آن غیرت عباسے و عفت زینبے است؛
اگر باید یاد میگرفتیم که مسلم را تنها نگذاریم و همچون عبدالله با تمام وجود پای امام زمانمان بایستیم،
اگر باید از حُر توبه و از عباس وفا یاد بگیریم؛
از تو مدد میخواهیم ،
مادرِ ما تویی و به تو قول میدهیم شکر کنیم این نعمت عظیم را؛
فقط کمکمان کن،
عنایت کن که شیاطین انسی و جنیِ واقعی و مجازی در کمین ما هستند؛
به تنهایی توان مبارزه با آنها را نداریم و جز تو به چه کسی رو بزنیم ؟!
أللّهم ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيه السَّلام . . .
«نعمتِ حسین»
#معین
شام غریبان عاشورا ۱۴۴۵