کتاب 📚 هر جا می‌رفت،می‌ریختند دورش. یک شب داخل مسجدی بودیم،نزدیک حلب. کارمان تمام شده بود،یک دفعه رسید. جمعیت ریختند پشت سرش. یاد یک صحنه از جنگ افتادم که شهید همت و متوسلیان وقتی حرکت می‌کردند،پشت سرشان موج انسانی حرکت می‌کرد. 🌷یازهرا🌷 『 ʝoiη↓✨ ↳•❥https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3