مُحکمات
#شهدا_و_امام_زمان_ارواحنا_الفداه ✨ برای مردم بگو_۴ ✍...در آن شرایط همان طور که چشمانم پر از اشک ب
✨برای مردم بگو_۵ ✍...آقا و مولایم با صدای زیبا و رسا شروع به گفتن اذان کردند. می خواستم بگویم آقا الان دشمن صدای ما را می شنود اما ساکت شدم. بعد پشت سر آقا مشغول نماز شدم؛ چه نمازی بود! آقا در رکعت دوم سوره اذا جاء را خواندند... آقا مرا به نزدیکی مواضع نیروهای خودی بردند. من از دور رضا گودینی را دیدم. با چند نفر از بچه ها ایستاده بودند. فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم. رضا به سمت من دوید و بقیه ی بچه ها هم آمدند. همان لحظه آقا دست مرا رها کردند و رفتند. به محض اینکه بچه ها دور من را گرفتند دوباره درد به سراغم آمد. تشنگی شدید، بر من غلبه کرد و افتادم! وقتی بچه ها من را بلند کردند داد می زدم: «آقا نرو، آقا نرو ...» که بچه ها فکر کردند من هذیان می گویم. بچه ها فورا جلوی دهانم را گرفتند تا عراقیها صدایم را نشنوند. یکی از بچه ها (سردار شهید ابراهیم هادی) من را بر دوش گرفت و حرکت کرد. ما هنوز در منطقه ی نفوذ دشمن بودیم. پس از ساعتی پیاده روی به جای مطمئنی رسیدیم. هر چه آب می خواستم بچه ها لبم را تر می کردند. من با خودم گفتم: «از این ماجرا هیچ حرفی نمی زنم. چطور بگویم؟ چه کسی باور می کند؟!» بچه ها مرا به بیمارستان سر پل ذهاب رساندند. ... ✅موسسه مهدوی محکمات را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7