می‌پرسید:«بنظرت‌وقتی‌شہـید‌شدم ‌کی‌میاد‌برام‌مداحی‌می‌ڪنه؟‌» با‌غیظ‌می‌گفتم:«هیچ‌کی،همین‌مداح‌های‌ الکی‌پلکی‌رو‌میاریم.» می‌رفت‌توی‌فڪر: «یعنی‌حاج‌محمود‌ڪریمی‌و‌سید‌رضـا‌نریمانی‌میان؟» می‌گفتم:«دلت‌خوشه!اینا‌بیڪارن‌برای‌مجلس‌تو‌بخونن؟!» با‌حسرت‌می‌گفت: «ولی‌من‌آرزومه!»