✍️
#دردهای_روانشناسی_در_ایران
🔸 در جلساتی که برای طرح علم دینی داشتهایم همواره یک پایه بحث در ضرورت روانشناسی اسلامی را نگاه انتقادی به روانشناسی جریان اصلی میدانستهام.
🔹روانشناسی جریان اصلی (با محوریت انجمن روانشناسی آمریکا؛ و مبنای آموزش در دانشگاههای کشور ما) حداقل در محورهای ذیل همواره با نقدهایی از جانب خود روانشناسان مغرب زمین مواجه بوده است:
- نظریههای معرف شخصیت آدمی،
- نظریههای درمان،
- نقشپذیری یا نقشگریزی فرهنگ در تبیین فرآیندهای روانی
- و روش تجربی حاکم بر گفتمان این دانش.
🔸 جالب است که در کشور ما دانشوران روانشناسی عموما یا علاقهای به پیگیری این نقدها نداشته، یا اطلاعی از آن ندارند و ویژگیهای روان آدمی را، تعیینکنندههای رفتار را، ساختار شخصیت را، نشانههای اختلال را، سازوکار درمان را، و شیوه مطالعه فرآیندهای روانی را آن میدانند که نظریههای جریان اصلی به آنها آموخته است!
🔺اصلیترین آسیب این پیرویِ بینقد، «انفعال» و «انسداد» است؛ انفعال و عقبنشینی در برابر هیمنه نظریههای غالب، و انسداد و بسته شدن فکر در برابر ابتکار و دانشوریِ مبتنی بر فرهنگ و خرد خودزا!
🔹این موضوع را نه در دنیای فرض؛ که در مواجهه با برخی نخبگان علوم انسانی و رتبهبرترهای روانشناسی دانشگاهها یافتهام!
🔸نه عزیزان، دنیای روانشناسی دنیای جسارتها، شهامتها، و ابتکارهاست؛ میگویید نه؛ یکبار زندگینامه نظریهپردازان شخصیت را با این نگاه مرور کنید.
سیب کذایی فقط بر سر نیوتن نیفتاد که پیگیر کشف قانون جاذبه باشد؛
روانشناسان مطرح دنیا از لابلای مردگان عبور کردند و نظریه دادند؛
در کوچههای لندن و در میان فقیران و بینوایان گشتند و نظریه دادند؛
در میان زنان خیابانی رفت و آمد کردند و البته خود هم در دورهای یکی از آنها بودند و نظریهپرداز شدند و ما مجبور به تدریس آن نظریهها به دانشجویان خود؛
در میان دائره المعارفها و در میان هزاران واژهی معرف انسان گشتند و ترکیب کردند و نظریه دادند و مبنای سنجش شخصیت شدند،
در کوههای حومه آمریکا زیستند و پایین آمدند و نظریه دادند ... .
بگذریم
🔹 تصور نشود که این نظریهها همگی درستنمایی داشتهاند؛ نه! ایدهپردازانشان جسارت داشته، طرح کرده، و آنرا به جریان آزمون تجربی انداختهاند.
همه آنها هم به یک اندازه توان پیشبینی رفتارها و فرایندهای روانی آدمی را نیافتند و همه به یک اندازه تکرارپذیر و تعمیمپذیر نبودهاند
امّا جریان اصلی خواسته است همه آنها به آموزش گذاشته شوند؛ دانشجوی ما هم همه آنها را باید یاد بگیرد؛ و همه آنها را به رسمیت بشناسد تا
روانشناس شود!
از سوی دیگر دانشجوی ما با دیدگاههای منتقد جریان اصلی آشنا نیست. از دیدگاه سمسلند در روششناسی اطلاعی ندارد، در جریان نقدهای استرنبرگ نیست، دیدگاه یاسپرس در آسیبشناسی را نمیداند، نظریه دابروفسکی در شخصیت را نمیشناسد؛ از دیدگاه مثبتنگر نظریهپرداز ایرانی در 1977 خبری ندارد و ... .
⚠️ سوگمندانه باید گفت جریان دانشوری در علوم انسانی سالهاست که در کشورهای اسلامی متوقف شده است؛ راکد شده است و یا بهتر است بگوییم اصلا...؛
چرا؟!
💥انفعال و
انسداد دو پدیده دردناک پیکره علوم انسانی ماست! لطفا راهی برای درمان این دو درد بیابید!
🌿🌺🍃🌸🌿
مُحیی کانال دکتر حمید رفیعیهنر
🆔
eitaa.com/Mohyiee