🌾💚🌷💚🌷💚🌾
🌺 *خدیجه بانوی فرازمینی*🌺
« *نیمه خورشید* »
مادر سلام، آمده ام عید دیدنی
امشب چگونه شد که صدایم نمی زنی
یادش بخیر سادگیت مثل آسمان
ماه *محمد* ی و می ارزی به کهکشان
لایق ترین گهر که *خدیجه* است و پاکزاد
*خورشید* توی خانه آن *ماه* پا نهاد
*خورشید* نیز از غم *ماهت* دو نیم شد
*احمد* گریست *فاطمه* جانت یتیم شد
چون امنیت نبود، شدی از زمین جدا
دیگر قسم نخورد به هذا البلد خدا
مادر به وقت رفتن تو قیل وقال شد
*زهرا* خمید و قامت ماهش هلال شد
همچون صدف که گوهر دردانه داشتی
*زهرا* هدیه ای است که بر جا گذاشتی
*بی بی* که پا گرفته از او یازده امام
نوزاد توست صاحب آن ارج و آن مقام
در روز وضع حمل تو تکرار نور شد
*زهرا* رسید و عرش سرور و غرور شد
این افتخار بر همه شامل نمیشود
بر وضع نور قابله قابل نمیشود
صدها فرشته پیش تو تعظیم کرده اند
کروبیان سفارش و تکریم کرده اند
قلبم شکست بس که مصیبت چشیده ای
تحریم و زجر و فقر و مرارت کشیده ای
مادر ببین که حال جهان غرق در غم است
جهل مرکب است ابوجهلٕ اعظم است
دنیا و غزه معرض سفیان و صهیونیست
انسانیت کجاست؟ نگردید چون که نیست
روزم به جان *ام ابیهای* تو شب است
قحط الرجال گشته و نوبت به *زینب* است
یادت که هست شِعب و غریبی و کینه ها
داغ ظهور مانده مداوم به سینه ها
او میرسد اگر چه گل لاله چیدنی است
دیر آمدی کبوتر ما پر کشیدنی است
کی می شود که مرهم جانم امان دهد
تا جان فدا کنبم فقط راهمان دهد
خواهد گرفت پرچم این انتقام را
هم قدس هم مدینه و بیت الحرام را
زیور شود ستاره به این آسمان زند
همچون «شهاب» شعله به پندارمان زند
اللهم عجل لولیک الفرج