👈
#شب_عاشورا _مقتل (قسمت دوم)
💠به شکلی قرار داد که اگر کسی از پشت بیاید نتواند به آسانی از خیمهها عبور کند.
🔸همچنین دستور دادند که همان شبانه در پشت خیمهها خندقی کندند و از خاشاکها- که آنجا درخت و کنده و خاشاک زیاد بود- انباشتند و پر کردند
💠و صبح زود، شاید حدود اول آفتاب بود که دستور داد اینها را آتش زدند برای اینکه دشمن از پشت سر به طرف خیمهها حمله نکند.
🔸شمربن ذیالجوشن، لعین ازل و ابد، صبح زود حمله کرد که از پشت خیمهها بیاید و به اصطلاح شبیخون بزند.
💠تا آمد و چشمش به این وضع افتاد و دید نمیتواند برود، ناراحت و عصبانی شد. شروع کرد به هتّاکی و فحّاشی و جسارت کردن.
🔸یکی از اصحاب- ظاهراً مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظهّر- عرض کرد: آقا اجازه بدهید با یک تیر او را از پا در بیاورم.
💠فرمود: نه. گفت: آقا این را من میشناسم چه خبیثی است، چه بد ذاتِ کافری است! فرمود: میدانم، من از آن جهت نمیگویم که این مستحق کشتن نیست،
🔸ولی من ابتدا به جنگ نمیکنم، نمیخواهم اولین تیر از طرف لشگر من پرتاب بشود؛ همچنان که علی علیه السلام در صفین همینطور رفتار کرد
💠و همیشه همینگونه رفتار میکرد. تا از دشمن کسی نمیآمد و هماورد نمیطلبید، علی نه خودش میرفت و نه کسی را میفرستاد.
🔸میگفت همیشه شما قیافه مدافع به خودتان بگیرید و قیافه متجاوز به خودتان نگیرید. اباعبدالله هم این کار را نکرد.
💠تا ظهر عاشورا اباعبدالله مکرر آمد و با مردم اتمام حجت کرد. حضرت نمیخواستند که کوچکترین ابهامی در کار باشد و لهذا افراد زیادی متنبّه شدند و توبه کردند و آمدند. جناب حر از همانها بود.
ادامه دارد
#منتظران_ظهور۳۱۳⬇️⬇️
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾•┈┈••✾❀❀✾••┈┈✾••┈
https://eitaa.com/Montazeran_zohor_m