⚡️حکایات و حکمت ها
✍استقامت ابودجانه
در آن هنگام که مشرکان، پیامبر و علی را محاصره کرده بودند و اثری از مسلمانان فراری نبود، چشم پیامبر به ابودجانه افتاد.
فرمودند: ابودجانه! من بیعت خود را از تو پس گرفتم به سلامت بیرون شو و به هر جا که می خواهی برو؛ اما علی از من است و من از اویم.
ابودجانه با گریه گفت: به خدا سوگند هرگز خود را از بیعت تو رها نمی کنم.
حضرت رسول از مشاهده ی قطرات اشک ابودجانه بر او رقت کردند و اجازه ی مبارزه دادند. از یک طرف علی و از طرف دیگر ابودجانه شروع کردند به پیکار با کفار. ابودجانه از کثرت جراحت بر زمین افتاد،علی او را برداشت و خدمت پیامبر آورد. ابودجانه عرض کرد: یا رسول الله ! آیا بیعت خویش را به انجام رساندم؟ آن حضرت فرمودند: آری و در حق او دعا کردند. باز علی یک تنه به جنگ رفت و آنقدر کوشید که بدن مبارکش نود زخم برداشت و شانزده مرتبه بر زمین افتاد که چهار مرتبه جبرئیل به صورت مردی نیکو صورت آن حضرت را از زمین برداشت، ناگاه پیامبر مشاهده کردند که پاهای علی میلرزد، سیلاب اشک از دیده فرو ریختند و عرض کردند: پروردگارا! مرا وعده دادی که دین خود را غالب گردانی اگر بخواهی، بر تو دشوار نیست.(1)
1- پند تاریخ140/5 - 141؛ به نقل از: ناسخ التواریخ357/1 .
#حکایات_و_حکمتها ی جذاب را اینجا دنبال بفرمایید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3172335659C7dc453acb8
#امام_زمان