هدایت شده از حیدر بهشتی پور
چه حالی داشت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام موقع دفن عزیزش؟ آخر با دست خودش گلش را به خاک می‌سپارد!‌ای گل پر پر شده باغ من تازه شد از رفتن تو داغ من مرگ پیمبر کمرم را شکست داغ تو رکن دگر م را شکست عمر علی در گرو صبر توست اشک علی دسته گل قبر توست خیز و بیا رو به سوی خانه کن گیسوی اطفال مرا شانه کن‌ می‌دونید چه کرد؟ بعد از اینکه نماز خواند، فاطمه‌اش ررا به خاک سپرد، قرآن خواند. خم شد صورت رو خاک قبر زهرا علی‌ها السلام گذاشت فوضع خده علی تراب قبر‌ها حضرت ابا عبدالله هم شاید از بابا یاد گرفت، کربلا خم شد صورت رو صورت جوانش گذاشت لقد استرحت من هم الدنیا و غم‌ها و بقی ابوک وحیدا فریدا بار ال‌ها پسرم اکبر رفت گل نو رستۀ من دیگر رفت آنکه در خلقت و خو، چون احمد اشبه الناس به پیغمبر رفت آنکه آرامش قلب و جان بود دلم آتش زده تا آخر رفت