نکته تفسیری صفحه ۳: خرابکاران حقیقی: عبدالله بن اُبَی، همراه با دوستانش در کوچه­ های مدینه قدم می­ زد. تمام فکر و ذهنش، ضربه­ زدن به مسلمانان بود. بارها برای نابودی پیامبر صلوات الله علیه و مسلمانان نقشه کشیده امّا هر بار به لطف خدا نقشه­ هایش نقش بر آب شده بود. تقریباً همه می­ دانستند که اسلام آوردن او دروغین است؛ ولی پیامبر فرموده بود که جان و مال هر کس که خود را مسلمان معرفی کرده، محترم است و تا زمانی­ که منافقان به شمشیر دست نبرده­ اند، کسی حق ندارد به آنان آزار برساند. ناگهان سوارانی از دوردست پیدا شدند. توجه عبدالله و یارانش به آنان جلب شد. نزدیک­تر رسیدند. عبدالله، آنان را شناخت. تمام وجودش از خشم و نفرت پر شد. آنان چند تن از بهترین یاران پیامبر بودند؛ علی بن ابی​طالب(ع)، سلمان فارسی، عمار، صهیب، مقداد و ابوذر. عبدالله تکانی به خود داد، ابروهایش را از هم باز کرد و با لبخندی اجباری به امیر مؤمنان علی علیه السلام نزدیک شد و گفت: «به­ به! سلام و درود به سرور قبیله​ ی بنی­ هاشم؛ جانشین پیامبر و برادر و داماد او و پدر دو نوه­ ی عزیز پیامبر؛ کسی که جان و مالش را برای خدا فدا می­ کند.» حضرت علی علیه السلام که  عبدالله و خیانت­ های او را به­ خوبی می­ شناخت، به او فرمود: «وای بر تو ای پسـر اُبَی! من گواهی می­ دهم که تو منافق هستی.» عبدالله سری تکان داد و خود را مسلمان معرفی کرد؛ ولی حضـرت علی علیه السلام سخن خود را تکرار کرد. پس­ آنگاه حضرت علی علیه السلام نزد پیامبر رفت و ماجرا را بازگو کرد. در این هنگام، این آیات نازل شد و خداوند مسلمانان را از خطر منافقان آگاه کرد.[1] پیامبر خدا و مسلمانان، از طرف دو گروه تهدید می­ شدند. گروه نخست، کافران بودند؛ کسانی­ که دعوت پیامبر را آشکارا رد می­ کردند و برای نابودی اسلام شمشیر کشیده بودند. گروه دوم، منافقان بودند؛ کسانی­ که اسلام را در ظاهر پذیرفته بودند؛ امّا در حقیقت هیچ اعتقادی به آن نداشتند و تمام هم و غمشان، نابود کردن دین خدا بود. شاید نیازی به این توضیح نباشد که خطر کدام گروه بیشتر است: گروهی که از روبه​ رو شمشیر می​ کشند؛ یا گروهی که از پشت سر ضربه می­ زنند.  خداوند بارها و بارها مسلمانان را از خطر منافقان آگاه کرده و در آیه​ ی 4 سوره​ ی منافقون در باره​ ی آنان فرموده است: «دشمنان واقعی، آنان هستند؛ بنابراین، از آنان بپرهیز». به­ راستی که اسلام از هیچ گروه و دسته­ ای به اندازه​ ی آنان ضربه نخورد؛ تا آنجا که همین روباه­ صفتان دورو، با هزار حیله و نیرنگ، مسیر خلافت پیامبر را تغییر دادند و جانشین حقیقی آن حضـرت یعنی علی بن ابی­طالب را کنار زدند؛ کسی که حدود دو ماه پیش از رحلت پیامبر، بیش از صد هزار نفر از مسلمانان در غدیر خم با او بیعت کردند و جانشینی او را پذیرفتند. اینجاست که به ریزبینی و دقّت پیامبرمان آفرین می­ گوییم که فرمود: «من از هیچ مؤمن یا مشرکی نمی­ترسم که بر امت اسلام ضربه وارد کند؛ زیرا خدا مؤمن را  به وسیله­ی ایمانش نگه می­دارد و مشرک را به علّت شرک­اش نابود می­ کند. من از منافق پنهان­کار می‏ ترسم که به شما آسیب برساند؛ کسانی که به زیبایی سخن می­ گویند و سخنانی به زبان می­ آورند که شما آن را سخنان خوب می­ دانید؛ ولی کارهایی می­ کنند که آن کارها را زشت می­ شمارید.»[2] [1] . شواهد التزیل ، جلد 1 ، ص 94 [2] . نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، ص 511   🕊👇 @Montazranmahdi_313