مسافران راه عشق³¹³
🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱 🌱 #پارت‌هشتادوپنجم ادامه ابراهیم هادی حاج باقرشیرازی بعدیکی از اساتیدخودش رانا
🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱 🌱 ادامه ابراهیم تهرانی حاج باقرشیرازی خبر را درمسجداعلام کردیم.همه ناراحت شدند.پیکرهادی چندروز بعدبه نجف آمد. همه برای تشییع او جمع شدند.وقتی من درخانه گفتم که هادی شهیدشده،همه‌ی خانواده‌ی ماناراحت شدند. همسرم گفت:می‌خواهم به جای مادرش که دراینجانیست در تشییع این جوان شرکت کنم. بسیارمراسم تشییع باشکوهی برگزارشد.من چنین تشییع باشکوهی راکمتر دیده‌ام. پیکراو در همه‌ی حرمین طواف داده شدواین گونه باشکوه در ابتدای وادی اسلام به خاک سپرده شد. از آن روزتاحالا هیچ روزی نیست که در منزل مابرای شیخ هادی فاتحه خوانده نشود. همیشه به یاد او هستیم،لوله‌کشی آب منزل ما یادگار اوست.یادم نمی‌رود. یک هفته بعدازشهادت خوابش را دیدم.درخواب نمی‌دانستم هادی شهیدشده.گفتم:شماکجایی،چی‌شده،نیستی؟ لبخندی‌زدوگفت:الحمدلله به آرزوم رسیدم. کپی فقط همراه بالینک کانال ازادهست https://eitaa.com/Mosaferane_eshg