✍️
#شما_نوشتید
نه اونی که مامانم رفت بیرون از روضه و برگشت گفت نشناختمت
همون که آروم هق هق میکرد
نه این ..
من دلم برا اون #. تنگ شده
که تنها درد زندگیش
سردردی بود که از کم خوابی بود:)
نه #. ای که قلبش تو سینش دیگه آروم نمیگیره
من کلا ۱۸ سالمه
من نمبخواستم اینطوری بزرگ شم
من نمبخواستم ۱۸ سال از زندگیم اینطوری بگذره
من از کسی گله ندارم
من فقط از خودم گله دارم
از خودم !
همون خودی که حس تنفر بهش دارم ..
همونی که مدام دور میندازمش
من دیگه پا برای راه رفتن ندارم
دیگه دستی برای بلند شدن از زمین ندارم
دیگه نفسی برای آه کشیدن ندارم
دیگه اشکی برای خالی کردن بغضام ندارم
دیگه توانی برای داد زدن ندارم
دیگه نمیتونم ..
واقعا نمیدونم این روزا کی دستمو گرفته
فقط میدونم
این من نیستم که داره میده
نه !
این من نیستم ...!
___