اندر احوالات طلبه ای یک لا قبا.../ سال تحصیلی که با همه شیرینی ها و‌ سختی هایش، برای بنده گذشت.... 🔸 گرچه روزهای تحصیلی برای طلبه ها تموم شدنی نیست، ولی به حسب ظاهر سال تحصیلی که از تیرماه ۱۴۰۱ برای بنده شروع شده بود، دیروز تمام شد‌... 🔸 سال تحصیلی که برای بنده شاید به صورت رسمی با تدریس مباحث ولایت فقیه به زبان انگلیسی شروع شد... 🔸 تدریس ها به تدریج اوج گرفت و‌ به هشت تدریس مختلف رسید و به تدریج به پایان رسید... 🔸 چهار تدریس به زبان عربی، دو‌ تدریس به زبان انگلیسی و دو تدریس به زبان فارسی... 🔸 با همین چیزی که بالا گفتم، طبیعتا می توانید حدس بزنید که (تقریبا مثل سال های قبلش) چه سال شلوغی داشته ام... 👈 سالی که گاهی آرزو می کردم ای کاش هر هفته، نُه روز می داشت... 👈 سالی که جمعه و‌ پنج شنبه نداشت... 👈 سالی که حتی فرصتی برای مریضی و‌ خانه نشینی هم‌ نمی گذاشت... 👈 سالی که باید فرزند خردسالت را که ساعت پنج صبح، سِرُمش در درمانگاه تمام می شود را سریعا به خانه ببری و بلافاصله از قم حرکت‌ کنی که ساعت هشتِ صبح برسی کرج، برای برگزاری دوره غدیر شناسی... 👈 سالی که دیدن تلوزیون در آن تقریبا جایی نداشت به جز برخی برنامه های محدود و‌ موردی... 👈 و البته سالی که مثل همیشه و به لطف خدا همسرم با چهار فرزند، صبوری و‌ همراهی‌ و‌ فداکاری کرد... 🔸 وسط درس هایی که باید می خواندم، یا درس می دادم... غائله هایی در کشور پا گرفت... بنابراین هر دو سه هفته یکبار، رفتن به دانشگاه شهید بهشتی در تهران هم به برنامه هایم اضافه شد... 🔸 همچنین فعالیت های مجازی ام که مدتی بود به حدود پنج ساعت در هفته رسیده بود را زیاد کردم‌ و‌ گاهی به روزی بیشتر از دو ساعت در روز رساندم! 🔸 این وسط همسایگان بزرگوارم در مجتمع مسکونی، برای انتخاب مدیر جدید، قرعه کشی کردند و‌ قرعه به نام من در آمد...🤦‍♂ 🔸 مجتمعی واقعا پر مشکل که مثلا همین دیشب تا نصف شب پیگیر یک قلم مشکل بزرگش یعنی سند ساختمان بودم...😩 و‌ البته فرصتی عالی برای خدمت...💪 🔸 به هر حال گرچه سخت ولی به لطف خداوند گذشت و‌ در حال گذر است... 🔸 امسال نه تنها دوستانِ جدیدی از شهر های مختلفِ خود ایران، که دوستانِ جدیدی از کشور های بحرین، سوریه، حجاز، الجزائر، یمن، لبنان، کشمیر ‌و افغانستان پیدا کردم... 🔸 سعیم این بود به آنچه وظیفه ام‌ تشخیص می دادم عمل کنم و امیدوارم خدواند این تلاش های ناچیز را بپذیرد... 🔸 به هر تقدیر، دیروز آخرین جلسه درس فلسفه اخلاق به زبان عربی هم برگزار شد و البته نیمه‌ کاره ماند تا سال تحصیلی بعد... 🔸 خدا رو شکر یک آرامش ذهنی برایم به وجود آمد...😇 🔸 البته دنیا جای سختی است و‌ تکلیف مداری بی تحمل سختی ها نمی شود... 🔸 به همین جهت الآن در با عمامه نشسته ام و تا ساعاتی دیگر، برای چند هفته از ایران خواهم رفت... 🔸 و خداوند صبر و اجر و‌ خیر کثیر به همسرم و‌ همه همسران عفیف، فداکار و‌ دلسوز سرزمینم عنایت کند که اگر فداکاری آنها نبود، تقریبا قدمی از قدم برداشته نمی شد... والحمدلله... یاعلی🌹 محمد صالح مشفقی پور 💎 @Moshfeghoun 💐