بسم الله 🔹امان از عافیت طلبی🔹 🔸 پرده‌ها از پس سالیان دراز، قدر هزارسال کنار می روند و زنی خمیده می بینم غرق نور، صورت مانند ماه می درخشد. 🔹 در کنارپرده ی آویخته، خطاب به مردان چنین می گوید؛ «أَلا وَ قَدْ أَری أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ»؛ «همانا می بينم كه شما در راحت طلبی و خوشگذرانی فرو رفته ايد»؛  🔸 مردان اشک می بارند اما چنان کفتران بال شکسته، گوشه ای نشسته و هیچ یک هیچ نمی کنندـ 🔹 زن فریاد بر می آورد. یاری می طلبد و می گوید آیا شما به یاری أمیرالمؤمنین بر نمی خیزید؟ 🔸 و مردانی که همه، به برکت پدرِ آن زن خدای را شناخته و از زنده به گورکردن دختران برخاسته و از تاریکی خوردن سوسمار به غذاهاب لذید رو آورده و از تاریکی بت پرستی، خدا پرست شده‌اند، و اکنون پشت پرده بلند می گریند اما گوش های منتظر بانو، صدای لبیکی نمی شنوند و چشم‌هایش مردی نمی بینند که برخیزد و ندا سر دهد: «به خدا حق با علی است» 🔹 اشک ها می‌بارد و جوی نازکی از خون بر پیراهن زن، راه گرفته و مهاجر و انصار گوش تا گوش، به انتظار خلیفه ی دست نشانده نشسته‌ اند و مردان در چپق راحت طلبی می‌دمند... 🔸 از پسِ سال ها به حالا (سال هزار و چهارصد و چهل و شش هجری) پرت می شوم و جماعتی می بینم غرق خون و درد و آتش و خاکستر که ندای «القدس لنا» سر می دهند و در این سوتر مردمانی در راحتی و امنیت که فریاد بر می آورند: «ما خسته‌ایم. مبارزه تا کی! چرا! و چرا همه چیز گران است؟» و دردی در قلبم می پیچد و پناه می برم به خداوند از عافیت طلبی و راحت طلبی.... ✍‌ محنــــــ❤️ــا (اینجا) 💎 @Moshfeghoun 💐