🌷🌷 سید مجتبی خیلی حضرت زهرا (س)رو دوست داشت یه شب دیدم صدای ناله از اتاقش بلند شد با نگرانی رفتم سراغشو دیدم پاهاش رو تو شکمش جمع کرده،دستش هم به پهلوش گذاشته و از درد دور خودش می پیچه بلند بلند هم داد می زد . آخ پهلوم...چند دقیقه بعد آروم شد گفتم چته مادر!چی شده؟ گفت مادر جان !از خدا خواستم دردی که حضرت زهرا(س)بین در و دیوار کشید رو بهم بچشونه الان بهم نشون داد خیلی درد داشت مادر ...خیلی... هدیه به روح مطهر شهدا صلوات