4⃣
#خاطرات_مدرسه
#موقعیتها_موضعگیریها
#خاطرات_ارسالی_کاربران_عزیز
🔹 باسمه تعالی
🔺امروز شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲
به مناسبت ایّام فاطمیه و فعالیت همیشگی گروه تبلیغی مان بیش از ۲۰ مبلّغ جوان، توانمند و با انگیزه داریم. این اعزامهای مناسبتی، خصوصاً روزهای اول وقت زیادی از من میگیرد.
خوشحال بودم که این هفته مدرسهام شیفت عصر است. و صبح به کارهای مبلغین رسیدگی میکنم ولی حالا که دیگر مدرسهای هم نبود.
اکثر مبلغین به مدارس خوب ناحیه ۳ و ۴ اعزام شدند. و حدوداً ۲ ساعت گوش به زنگ بودم و هر که برایش مشکلی پیش میآمد؛ زنگ میزد و الحمد لله خودم همه را حل کردم و کار به تماس با اداره کل نکشید.
وقتی خیالم راحت شد به اداره ناحیه ۵ رفتم. برای برگزاری دوره ضمن خدمتی که خودم طرحش را داده بودم. و همچنین تعیین مدرسه جدید خودم.
رفتم پیش کارشناس تربیتی (چون دفعه قبل همه قضایای مدرسه را به او گفته بودم) و گفتم : آقای مدیر پیام داده برای تغییر مدرسه پیش معاون متوسطه بروم. درسته و شما هم در جریان هستید؟
خیلی راحت گفت : بله آن مدرسه اگر اصطکاک زیاده بهتره مدرسه تان را عوض کنید!
تو دلم گفتم : بیچاره بچههایی که ۶ ماه دیگر این وضع را باید تحمل کنند و به این راحتی آنها را نادیده میگیرید. آنجا که جایی نیست که کسی برایش سر و دست بشکند ولی بچهها ... . این قدر اطاعت از مافوق در ساختار اداری مهم است! خیلیها نادید گرفته میشوند. قبلا نوشته بودم تنها وصله ناچسب این مدرسه منم.فشار را تحمل میکردم ولی اصلاً قصد فرار نداشتم. اینها چه راحت مسئول پرورش و تربیت نسل جدید شدهاند!
رفتم دنبال برگزاری جلسه ضمن خدمت برای همکاران خودم. گفتم شاید برای ستاد کار کنم بهتر است.
اتاق جلسات طبقه سوم اداره ۳۵ نفر ظرفیت دارد و نزدیک اتاق رئیس اداره است.
جلسه قبلی هنوز تمام نشده بود.
پشت در نشستم. آقای رئیس هم در رفت و آمد بود.
میخواستم زودتر لپتاپ را روشن کنم و فایل هایم را آماده کنم. ولی آنجا نمیشد.
مسئول آموزش ضمن خدمت نگران بود و با آقای رئیس پچ پچ میکرد.
پرسید : موضوع جلسه چیه ؟
گفتم : مگر ندیدید ! برایتان فرستادم. چند روزه در کانال دبیران هم اطلاع رسانی شده.
دوباره جلوی آقای رئیس از موضوع جلسه صحبت کرد.
جلوی ایشون و آقای رئیس گفتم : تبیین طرح تحول بنیادین آ.پ
جلسه اول مخصوص دبیران خانم بود. و همین طور جمعیت پشت در اضافه میشد.
در اتاق جلسات جا نشدند. جمعیت دو برابر ظرفیت بود. (حدود ۸۰ نفر)
به نمازخانه رفتند.
مسئول ضمن خدمت نگران بود و چند بار دم گوشم گفت : بحث چالشی نشود. دیگر نمیشود جمعش کرد!
خودشان فاصله شان از طرح تحول را میدانند و نگران هستند. حالا همین دبیران چند ماه قبل طرح تحول را امتحان داده اند. (از امسال جزء منابع آزمون استخدامی شده). ولی اینها نگران اند. میدانند که طرح تحول بنیادین یعنی اینکه لودر بیاندازی زیر اداره و دیگر اینها جایی ندارند.
میدانستم که دیوار گوش دارد! اصلاً بنای چالش هم نداشتم. بعد از ۱۲ سال، این فضا را خوب میشناسم. ولی توقع این مقدار نگرانی را هم نداشتم.
طرح تحول را از رو خواندم. کلام آقا در دیباچه را از رو خواندم. ولی ضمیر مرجعش را پیدا میکند. و آنها که طرح تحول را روی زمین گذاشتند نگراناند.
جلسه چالش خاصی نداشت. اکثر قریب باتفاق خانمها محجبه چادری. برخی اهل دقت و مطالعه و معلوم بود با اهداف ارزشمند وارد آ.پ شدهاند.
یک نفر در مورد طرح تحول مقاله نوشته بود. در جایی از بحث یکی از خانمها به دیگران پیشنهاد داد حتماً طرح کلی اندیشه اسلامی آقا را مطالعه کنند.
آنجا هم که بین دو نفر سئوال و جوابی رد و بدل شد و بحث داشت دو نفره میشد. جمعبندی کردم و فکر میکنم هر دو نفر ودیگران، نسبت به جمعبندی قانع شدند.
در انتهاء پرسش و پاسخ هم داشتیم. ت
الحمد لله جلسه به خیر و خوشی تمام شد.
خودم هم نمیدانستم در مورد طرح تحول این قدر میتوانم صحبت کنم! و مخاطب پلک نزند و تا آخر پا به پای بحث بیاید. این هم به لطف خدا و ثمره جلسات چند سالهای که در قم در این رابطه داشتیم؛ محقق شد.
🤲 فاتحهای نثار طلبه نوجوان شهید ولی الله محسنی 🌷
✍ خاطرات
#معاون_پرورشی دبیرستان .....
📆۱۴۰۲/۹/۱۸
🌷🇮🇷🌷