خاطراتی از دفاع مقدس
🌸هوالشاهد 🌸سلام فرمانده✋☺️ ✍روزگاری در دفاع مقدس و در پیرانشهر با فرمانده ای آشنا و خو گرفتم که جای برادر دینی و بزرگتر را برایم کامل نمود. 🍃آنچنان دنیا در نزدش کوچک جلو می کرد که همه ی اخلاق و رفتارش برایم شد بزرگی و بزرگواری ... 🍃اگر کار جدی در رزم پیش می آمد همچون شیر غران می خروشید و همانند سبک بالان عرصه ی جهاد و شهادت پر می گشود و به حرکت در می آمد. 🍃با تذکر های به جا و حساب شده در پادگان ، در حین رفت و برگشت به منطقه عملیاتی ، در هنگامه نبرد ، چنان عمل می کرد که دیگر عذری برای هیچ یک از نیروهایش باقی نمی ماند. 🍃هر آنچه که می گفت ابتدا خود به آن عمل نموده بود.و این سیره عملی برای سایر فرماندهان همان دسته و گروهان در گردان حضرت رسول صلی الله علیه و آله باقی ماند. 🍃مدام در پی اندیشه و مطالعه و نصیحت کردن با خوش رویی و قاطعیت بود . در کارهایش هوای نفس ندیدم. در عوض نیکی و مهربانی هایی بود که همواره با دلسوزی و رافت بود. 🍃در هنگامه نبرد و برداشتن جراحت نیز دست از نصیحت بر نداشت. حتی وقتی باز هم به دسته برگشت ، همان خصوصیات را در وجود نازنینش کاملتر و جامع تر داشت. حتی در هنگامه آموزش در پادگان صالح آباد هم خدشه ای بر این رفتار ندیدم. 🍃این روزها وقتی سخنانش را می خوانم در می یابم که سخنان و اخلاق نیکش هنوز هم پا برجاست و برایمان الگوست. و باید برای داشتن چنین اخلاق و همتی از یکدیگر را سبقت بگیریم. 🍃این صفات و ویژگی هایی بود که از برادر دینی و فرمانده خود به میراث بردم و اکنون هم به داشتن چنین همرزم، برادر بزرگتر و الگویی مثال زدنی می بالم. او شیعه ی واقعی و مدافع حریم ولایت است. ✍ایشان را همرزمان و یاران دیرین با نام خداداد رجبی شهید زنده و جانباز فداکار هشت سال دفاع مقدس می شناسند. 🌷 ✍نبی زاده