شهادت اخوی خود را نمی شنود و اگر هم بشنود. صدجور است...ناراحتم. چقدر این روزها شادی هایمان حقیر شده است. درست مثل خودمان ... 🍃گاهی اوقات نزد خودم چنین فکر می کنم آیا درست است که برای خرمشهر هم چهلم بگیرم یا نه !؟ 🍃 شما چطور فکر می کنید!؟ 🍃این موضوع هم بالاخره چهل سالگی که دارد. مگر نه !؟ 🍃چهلم هم سنگر که نبودیم در آن زمان! 🍃چهلم جنگ‌را نمی دانم باید خود سرانه شرکت کنم یا دعوت هستم،!؟ 🍃شاید هم بودجه نباشد تا با خانواده و فرزندان بروم، !؟ 🍃شاید بگویند پروتکل های بهداشتی و این کرونای لعنی نمی گذارد برگزار کنیم!؟ 🍃شاید باید از خانواده معظم شهدای مدافع سلامت و حرم تجلیل شود. !؟ 🍃ما که بخیل نیستیم در این چهل سال چه گُلی بر سرمان زدند که بخواهند بر سر آنان بزنند.‌.. 🍃آقا کسی ایستگاه صلواتی سراغ ندارد مثل قدیما بریم یه گلویی تازه کنیم بدون هیچ تشریفات و شیله پیله ای .. 🍃نه یاد گرفتیم، ونه یاد دادند که خاطرات را ثبت وضبط کنید... 🍃هر بود و هست در گنجینه ها دفن و خاک شده! 🍃هر چه خاطره داشتیم و نداشتیم را به باد فراموشی سپردیم! 🍃 آن‌چه هم باقی مانده گردفراموشی بر رویش نشسته و به شاید و شاید به همراه دارد. 🍃البته هنوز تجربه دارم که متن های خوانده شده برای چنین روزی را طوری جدا کنم که خوب هایشان را با کمی اشک در گوشه چشم بگویم و آزاردهنده هم نباشم از واگویه های تلخ ها و... نمی گویم. 🍃 برایم هنوز هم آزادی خرمشهر رویایی بی بدیل است. 🍃برایم هشت سال دفاع مقدس ، واقعا مقدس و بی بدیل است. 🍃برایم پایان جنگ و نا ملایماتش هنوز خاطره انگیز و بی بدیل است . 🍃برایم هنوزم،جراحی و جانبازی و کمیسیون‌های پس از آن برای برخورد اصابت ترکش و اثبات اینکه آن ترکش است که دربدم وجود دارد بی بدیل است. 🍃برایم هنوز جبهه هایی که بودم اما برگه اش گم شد و محاسباتی که هیچ گاه انجام نشد خوش تر از صد محاسبه است ، آنها هم بی بدیل است . 🍃خیلی چیزهای بی بدیل دیگر هم برایم خوش تر و گواراتر است از نداشته هایم حتی آنچه که مصادره شد به دلیل نداشتن سن ، مدرک، و... 🍃هنوزم در توقف گاه خاطراتم محکم ایستاده ام و غیرتمندانه و صادقانه روایت می کنم. و برای آینده می نویسم و می گویم تا بماند. 🍃 از بی معرفتی های کارون و اروند و جزایر درونش ، ازکارخانه ی نمک فاو، از کانال ماهی شلمچه، والفجرها و کربلاها و ... 🍃از قله های شمالغرب و از حاج عمران و ۲۵۱۹ و کدو ، از الواتان و جنگلش ، از زندان دولتو، از سردشت و دوپازا ، از هزار قله و شاخ شمیران ...،! 🍃از حیدک و سیدک، سومار و قصر شیرین و مهران و دهلران از ... 🍃 آهای آنهایی که با کاوه بودید؛ وقت کردید پرسیدید که او چه می داند و چه می بیند بر فراز ۲۵۱۹ شاید یکی باشد بداند ، شاید... شاید... 🍃 شاید دیگر فرصتی نباشد ، شاید هم همرزمان بگویند بس است دیگر نمی خواهیم بشنویم ! 🍃بس است، روایت هایی که خون به جگر می کنند پس از سالها از وقوع آنها 🍃بس است وقایع مین ها، کمین ها، تک و پاتک ها ، شاید این اربعین دفاع مقدس خرمشهری برایم جشنی حکایت نماید. غیر آنچه نگاشتم.و اگر در جشن بعدی آن حضور نداشته باشم... 🍃با این حال نا امید نیستم ، می نویسم تا بماند. هر چند این نوشتار در این بخش به اتمام رسید اما روایت و حکایت باقیست اگر خداوند متعالی مجالی عنایت فرماید. 🌸والعاقبه للمتقین 🌸 دعابفرمایید ✍ نبی زاده✋🌸