🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸سلاح انفرادی و سازمانی تیپ ویژه شهدا ✍یادم میاد وقتی سلاح تحویل می گرفتیم ژ۳ ها دو مدل ساخت بودن بعضی تاج شاهنشاهی داشتن و کمتر هم گیر میکردند. 🍀بعضی ها هم ساده بودن البته مشکل گیر سلاح همیشگی بود.در کنارش فکر کنم برخی ازفرماندهان مثل شهید کاوه هم ژ۳ تاشو داشتن.که از دست دشمنِ ضد انقلاب غنیمت گرفته بودن. 🍀خشاب هر نفرپنج عدد داشتیم با دو عددجیب خشاب با رنگ خاکی و یا سبز کم رنگ ارتشی توی هر جیب خشاب دو تا خشاب جا میگرفت که به خاطر اینکه تکان نخوره و توی شب صدا نکنه با کش گرد یا بند پوتین سفت کرده بودیم به فانسقه☺️ 🍀سرنیزه ژ۳با قلافش. چفیه سفید و گاهی مشکی 🍀 نارنجک چهل تیکه دو عدد با جیبش. که بعدها به نارنجک تخم مرغی سبز رنگ تبدیل شدن. 🍀قمقمه آب که سبز و لاکی بود و بعضی هم آلومینیومی با جلدش. 🍀نارنجک تفنگی یک عدد با تیر مشقی تو هر گرو به دلیل کمبود مهمات دو تا داشتیم . 🍀بیل تاشو با دسته چوبی به رنگ خاکی رنگ که بعدها سبز رنگ شدن. 🍀پانچو و بادگیر از هر کدام یکدست به رنگ خاکی که بعدها سبز رنگ شدند. 🍀صد تیر فشنگ اضافه ژ۳ که تو قوطی ۲۰ تایی مقوایی خاکی رنگ بود و با یکبار عملیات رفتن پاره میشد و می ریخت توی کوله پشتی بعدها کمی بهتر شد و ۱۰۰ تیر فشنگ تو کلاف پارچه ای سبز رنگ تحویل داده می شد که می شد ببندیم به کمر اما بیشتر میرفت تو کوله✋ 🍀دو عدد پد جنگی برای پانسمان که با کاغذ به رنگ پاکت میوه و یا سفید و با یک تکه چسب خط دار بر رویش در اختیارها فرد بود. که معلوم بود استریل شده✋ 🍀کوله پشتی نگون بخت که بایستی همه این وسایل را در خودش جای میداد به رنگ خاکی، گاهی مواقع هم سبز کم رنگ چمنی 🍀بندحمایل و فانسقه. کمر بند ،که خاکی رنگ بود و به مرورسبز شدند و از حالت پارچه ای به پلاستیکی تبدیل شد . 🍀دو تا چهار عدد کیسه گونی برای سنگر و پُر کردن خاک ؛ بالای ارتفاعات 🍀یک متر تا دو متر پلاستیک برای روی سنگر و در امان ماندن برف و باران 🍀البته از شهرسنگ کارپیت هم فراهم کرده و با خودمون داشتیم تا بتونیم بعضی اوقات توی هوای بارانی و برفی آتش روشن کنیم. 🍀جیره خشکه: شامل یه کنسرو ماهی . و یا یک کنسرو لوبیا یا خاویار بادمجان. نان خشک. کشمش،نخودچی ،شکلات،قند،کمپوت یک عدد،که همگی داخل یه پلاستیک نایلون ریخته شده بود. 🍀با شستن وگرفتن کمی آب داخل قوطی کمپوت روی تپه هااونوتبدیل میکردیم به لیوان چایی تا برگردیم به پادگان و از لیوان قرمزهای معرف استفاده کنیم. 🍀تو هر گروه یه خمپاره ۶۰م م داشتیم که دو تا کمکی داشتند. که مسؤل قبضه دو گلوله و دونفر کمکی هر نفر چهار گلوله وچهار نفر هم کمک در گروه هر کدام دو گلوله حمل می کردند.چون خودم کمک بودم ،وزن هر گلوله حدوددو کیلو صد یا دویست بود. 🍀البته ارکان گروه صد تیر فشنگ و نارنجک و نارنجک تفنگی با خودشون نمی آوردن. 🍀همین بخش برای آرپی جی زن ها هم بود با این تفاوت که کمک آرپی جی زن ها کوله حمل داشتند. و کمکی هاشون گلوله و خرج رو با کوله خودشون می آوردن . 🍀هر گروه یه تیر بار ژ۳ خدای مکافات داشت با دو نفر کمکی همگی علاوه بر تیر اضافی . یه دور کامل قطار فشنگ تیر بار هم به دور کمر و به طور ضربدر به روی دوشها می بستند. تیر بار ام یک و بعد از مدتی تیر بارگرینف هم اضافه و تحویل شد. 🍀بهداری چی . امدادگر داشتیم که وسایل اولیه مثل پد جنگی باند ، گاز . چسب . اتل اصافه تری به همراه داشت . 🍀البته بنا به نیاز و تشخیص فرمانده دسته بقیه بچه ها هم به خمپاره انداز و هم به آرپی جی زن و تیر بار چی کمک می کردند. 🍀قبل از رفتن به عملیات و راهپیمایی های سخت و طولانی مدت ، فرمانده دسته به بقیه بچه ها سلاح و مهمات تحویل میداد و زمان استقرارها رو به طور کلی میگفت و بر روی نقطه تعیین شده بازدیدها رو انجام و مهمات اضافی در اختیار ارکان قرار میداد و موقع بر گشت مجدد به پادگان در جلو آسایشگاه تحویل میگرفت. 🍀وقتی مدتی از عملیاتها گذشت تیر بار ژ۳ را با تیر بار ام یک عوض کردند و چندین شب هم این سلاح عهد عتیق وبال گردن تیر بار چی ها شد با خشابهای کذایی که بدتر از تیر بار ژ۳ بودن هم خشاب کم داشتیم ،هم تیر و هم وقتی گیر میکرد وا مصیبتا. همه این سلاحهای انفرادی در عملیات سردشت و دوپازا به بعد و از ابتدای عملیات والفجر دو به کلاش و تیر بار کلاش و بی بی کلاش تبدیل شدند . 🍀حالا دیگه حتی بچه های تیپ هم همان قبلی ها و با اراده قبلی و آمادگی قبلی نبودند. حتی وسایل همراه سبک تر و مناسب تر و تعریف شده تر بودند.