« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
عرق میکنی.. مخصوصا وقتی میبینی پشت سرت این جوونا این نوجوان های بسیجی به تو دل خوش کردن با تو اومدن.. یک دفعه وسط میدون میدن دیدیم نشست.. سرش رو انداخت پایین... شروع کرد گریه کردن...