« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
یه چند دقیقه ای سکوت کرد.. بعد فرمود که.. خب دنبال من بیاید...☺️ همه مارو سالم از این میدون رد کرد... بعد خودش رفت تو یه عالم خوشی.. شهید عزیزمون شهید برونسی.. بهش گفتم من دیدم اونجا نمیتونی، نمیدونی، چی شد؟؟؟ گفت راست میگی من درمانده شده بودم