برشی از کتاب فاطمه فاطمه است: 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷  «… از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک “زن” بود، آن‌چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. وی در همه‌ی ابعاد گوناگون “زن بودن” نمونه شده بود. مظهر یک “دختر” ، در برابر پدرش. مظهر یک “همسر”، در برابر شوی‌اش. مظهر یک “مادر”، در برابر فرزندان‌اش. مظهر یک “زن مبارز و مسئول”، در برابر زمان‌اش و سرنوشت جامعه‌اش. وی خود یک “امام” است، یعنی یک نمونه‌ی مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک “اسوه”، یک “شاهد” برای هر زنی که می‌خواهد “شدن خویش” را خود انتخاب کند…».  فاطمه شدن، آسان نیست. این ودیعه‌ای است که باید معراج‌های بزرگ را و پرواز‌های ماورایی را گام به گام و بال در بال علی باشد. عظمت‌ها و رنج‌های علی را باید با او قسمت کند و او مسئولیت خطیری در تاریخ آزادی و جهاد و انسانیت دارد. او حلقه واسطه‌ای است که تسلسل ابراهیم تا محمد را به حسین تا منجی انتقام‌جوی نجات‌بخش انتهای تاریخ می‌پیوندد.  فاطمه به تصریح شخص پیامبر، یکی از چهار چهره ی ممتاز زن در تاریخ انسان است: مریم، آسیه، خدیجه، و در آخر: فاطمه. چرا در آخر؟ کامل ترین حلقه ی زنجیر تکامل در همه ی موجودات، در طول زمان و در همه ی دوره های تاریخی، آخرین؛ و نیز در انبیا، آخرین و فاطمه از زنان مثالی جهان، آخرین. ارزش مریم به عیسی است که او را زاده و پرورده‌. ارزش آسیه (زن فرعون) به موسی است که او را پرورده و یاری کرده‌. ارزش خدیجه به محمد است که او را یاری کرده و به فاطمه که او را زاده و پرورده است. و ارزش فاطمه؟ چه بگویم؟ به خدیجه؟ به محمد؟ به علی؟ به حسین؟ به زینب؟ به خودش !  فاطمه راه رفتن را در مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در مهد طوفان نهضت به سر آورده و جوانی را در کوره سیاست زمانه‌اش گداخته است. او یک زن مسلمان است: زنی که عفت اخلاقی او را از مسئولیت اجتماعی مبرا نمی‌کند. اکنون چند ساعتی است که از دفن پیغمبر می‌گذرد، در خانه او، علی با چند تن از بنی‌هاشم و یاران محبوب و عزیز پیغمبرکه به او وفادارند جمع شده‌اند، به نشانه نفی آنچه در سقیفه روی داده است و سرپیچی از بیعتی که همه را بدان می‌خوانند. در مسجد، خلیفه خطبه ولایت خویش را خوانده و از مردم بیعت گرفته و عمر، کارگزار سیاست، تلاش بی‌اندازه می‌کند تا چند ناهمواری دیگر را که مانده است از پیش پای حکومت وی برگیرد و راه را بکوبد. و اکنون فاطمه، شخصاً به سراغ آنها می‌رود؛ هر شب، همراه علی، به مجالس آنها سر می‌زند. با آنها حرف می‌زند، فضایل علی را یکایک بر می‌شمارد، سفارش‌های پیغمبر را یکایک به یادشان می‌آورد، با نفوذ معنوی، شخصیت بزرگ انسانی، آگاهی سیاسی، شناخت دقیقی که از اسلام و روح و آرمان‌های اسلام دارد و بالاخره قدرت منطق و استدلال استوار خویش، حقانیت علی را ثابت می‌نماید و نشان می‌دهد بطلان انتخاباتی را که شده است. اثبات می‌کند فریبی را که خورده‌اند.آشکار می‌سازد و عواقبی را که براین شتابزدگی سطحی و غافل گیری سیاسی بار خواهد شد بر می‌شمارد و آنان را از آینده ناپایدار و تیره‌ای که در انتظار اسلام و رهبری امت است بیم می‌دهد. راویان تاریخ که این داستان را نقل می‌کنند حتی یک بار هم نشان نمی‌د هند که در مجلس در برابر منطق فاطمه و تفسیر و تلقی‌ای که از این حادثه دارد، مقاومت کرده باشند، همگی به او حق می‌دادند، همه به لغزش بزرگ خویش پیش او اعتراف می‌کردند، همه فضیلت علی و حقیقت او را اقرار داشتند و فاطمه از آنها قاطعانه می‌خواست که «شما ابوالحسن را بر باز گرفتن حقی که در راه آن می‌کوشد یاری کنید». اما همگی عذر می‌آوردند… (سرانجام) روح آزرده او – همچون پرنده‌ای مجروح که بال‌هایش را شکسته باشند- در سه گوشه غم زندانی و بی‌تاب است: چهره خاموش و درد مند همسرش، سیمای غم‌زده فرزندانش و خاک سرد و ساکت پدر،ک گوشه خانه عایشه. فاطمه این چنین زیست و این چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز کرد. در چهره همه ستمدیدگان که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند هاله‌ای از فاطمه پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه قربانیان زور و فریب، نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه....... ..................... خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه فاطمه است… بخش هایی از کتاب فاطمه فاطمه است اثر مرحوم دکتر علی شریعتی زاد روز تولد بانوی دو عالم، روز مادر و روز زن بر بانوان بزگوار گروه مبارک باد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷