🔻صفحۀ 1 از 2 🔴بالابردن توانمندان شاخهایشان را در آخرالزّمان آشکارکردن توانمندان نیروها و جنگ‌افزارهایشان را برای دشمنانشان از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی-علیه‌السّلام- است. از یحیی ابن سالم روایت شده است که ابو جعفر باقر-علیه‌السّلام- فرمود: دارندۀ اين فرمان کوچکترین ما در سال، و پنهانترین کس از ما است. گفتم: آن رویداد کی خاهد شد؟ فرمود: هر گاه سواران در پیمان‌بستن با پسر جوان بروند، در آن هنگام، هر شاخداری پرچمی را برمی‌افرازد؛ پس، چشم به راه گشایش باشید.(۱) «فرمان» در این حدیث همان فرمان خداوند به برپاکردن راستی و برابری است، و «دارندۀ اين فرمان» مهدی قائم-علیه‌السّلام- می‌باشد که به جایگاه امامت رسید، در حالی که پنج سال داشت، و کمسالترین از میان امامان دوازده گانه-علیهم‌السّلام- بود، و «صِیصِیَة»، در نوشتار عربی حدیث، به معنای «شاخ» است، مانند شاخ گاو و آهو، و آن، در این‌جا اشاره به هر چیزی است که با آن بازداشته می‌شود، چون نیرو و جنگ‌افزار. ابو جارود گفته است که شنیدم ابو جعفر [باقر]-علیه‌السّلام- می‌فرمود: هر گاه همپیمانی با نوجوان آشکار شود، هر شاخداری شاخش را برپا خاهد کرد.(۲) واژۀ «الغلام»، در نوشتار عربی حدیث پیشین، به معنای پسر موی بر پشت لب روییده است، و عربها به «الکُهْل» (میانسال) نیز «الغلام» می‌گویند، و همچنین از روی مجاز به «الرجل» (مرد) «الغلام» گفته می‌شود، و «الصبيّ» (نوجوان)، در حدیث پسین، به معنای کسی است که از جوان کمسالتر است، و بنا بر آن‌چه هویداست، «پسر جوانی» که سواران در همپیمان‌شدنش می‌روند و «نوجوانی» که همپیمانی با وی آشکار می‌شود، یک مردند، و برخی پژوهشگران باور دارند که او همان واپسین پادشاهان بنی عبّاسی است که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند، و می‌گویند که مراد از «الصبيّ» در این‌جا کسی نیست که در سنّ نوجوانی می‌باشد، بلکه مقصود کسی است که در خرد و بینش نوجوان می‌باشد، و خداوند داناتر است. يعقوب سَرّاج(۳) گفته است که به ابو عبدالّاه [صادق]-علیه‌السّلام- گفتم: گشایش شيعيان شما کی است؟ فرمود: هر گاه فرزندان عبّاس ناسازگاری کنند و تواناییشان سست شود و آزمندی کند در آنان کسی که آزمندی نمی‌کرد، عربها افسارهایشان را برکنند، هر شاخداری شاخش را بالا بَرَد، سفیانی آشکار شود، یمانی روی آورد و حسنی جنبش کند، دارندۀ این فرمان (امام مهدی)، با آن‌چه از رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) رسیده است، از مدینه سوی مکّه می‌رود... .(۴) بنا بر روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، چند ماهی پیش از قیام امام مهدی-علیه‌السّلام-، میان بنی عبّاسی که در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می کنند، ناسازگاری سختی می‌افتد و آزمند می‌شوند در پادشاهیشان کسانی که از آنان ناتوانتر بودند، عربها بر فرمانروایانشان می‌شورند و از فرمانبرداریشان بیرون می‌روند، پس، برکنارشان می‌کنند و هر کاری که می‌خاهند، انجام می‌دهند، هر توانگری برای خاستن پادشاهی و فرماندهی برمی‌خیزد، پس، توان بازدارنده‌اش از نیرو و جنگ‌افزار را برای دشمنانش آشکار می‌کند، عثمان ابن عَنْبَسَه سفیانی در درۀ خشک در شام برمی‌شورد، و پس از چیره‌شدن بر دمشق، میان مردم آشکار می‌شود، منصور حسینی یمانی در یمن برمی‌شورد و از آن‌جا سوی مدینه می‌آید و به امام مهدی-علیه‌السّلام- می‌پیوندد و با هم پنهانی سوی مکّه می‌روند، و حسنی‌ای که مردی از تبار امام حسن پسر امام علی-علیهماالسّلام- است، اندکی پیش از ظهور امام مهدی-علیه‌السّلام- در مکّه برمی‌شورد، و با این کار می‌خاهد بر امام در قیام پیشی بگیرد، ولی کشته می‌شود و به هدفش نمی‌رسد، و میان این حسنی مکّی با حسنی شامی و حسنی گیلانی جدایی‌ای آشکار است.