•• . تو آمـدی که بگویی: اگـر . . . اگر می‌رفت تو آمدی و کسی داشت سمت در می‌رفت!  تو آمـدی و چـنان زل زدی به پـوچـی من که داشت حوصله‌ی انتـظار سر می‌رفت!!  تو آمــدی و کســی گوشـه‌ی غـزل هی با ردیف و قافیه هایی عجیب ور می رفت  تو آمــــدی، کلمــاتی که مرد ساخته بود شبیه صابون از دست شـــعر در می‌رفت از اینـــکه آمــده تا . . . بیشتر پشیمان بود از اینکه آمده تا . . .هرچه بیشتر می رفت!  اشاره کرد خـــــدا سمت پرتــگاه . . . ولی به گوشِ‌من، و تو این‌حرف‌ها مگر می‌رفت!  تو آمدی که بگــــویی . . . به گریه افتادی! و پشــــت پنجـــــره انگار یک نفر می رفت . •••