••
.
تو آمـدی که بگویی: اگـر . . . اگر میرفت
تو آمدی و کسی داشت سمت در میرفت!
تو آمـدی و چـنان زل زدی به پـوچـی من
که داشت حوصلهی انتـظار سر میرفت!!
تو آمــدی و کســی گوشـهی غـزل هی با
ردیف و قافیه هایی عجیب ور می رفت
تو آمــــدی، کلمــاتی که مرد ساخته بود
شبیه صابون از دست شـــعر در میرفت
از اینـــکه آمــده تا . . . بیشتر پشیمان بود
از اینکه آمده تا . . .هرچه بیشتر می رفت!
اشاره کرد خـــــدا سمت پرتــگاه . . . ولی
به گوشِمن، و تو اینحرفها مگر میرفت!
تو آمدی که بگــــویی . . . به گریه افتادی!
و پشــــت پنجـــــره انگار یک نفر می رفت
#سید_مهدی_موسوی
.
•••