ناشناسهاے¤بانوے♡چیریڪ¤
از مجنون پرسیدن که چرا دست لیلارو نگرفتی فرار کنی؟ گفت: مادرش خیلی ناراحت میشد، من قلبی که توش لیلا باشه رو نمیتونم بشکنم